نوشته شده توسط : رضا حیدری

 

“”مطالبی که در این سایت ارایه می گردد به هیچ عنوان جای پزشک ، معاینه پزشک و مشاوره پزشک را نمی گیرد . شما برای بیماری فعلی خود باید به پزشک مراجعه کنید””همة انسانها اضطراب را در زندگى خود تجربه می‌کنند و طبیعى است که مردم هنگام مواجهه با موقعیتهاى تهدیدکننده و تنش‌زا مضطرب می‌شوند، اما احساس اضطراب شدید و مزمن در غیاب علت واضح، امرى غیرعادى است.اضطراب شامل احساس عدم اطمینان، درماندگى و برانگیختگى فیزیولوژیکى است. به‌طور کلى اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسى است که با یک یا چند حس جسمى مانند احساس خالى شدن سر دل، تنگى قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد و غیره همراه است.بررسیها نشان می‌دهد که اضطراب در مردها، طبقات اقتصادى مرفه و جوانان کمتر است و در زنان، افراد کم‌درآمد و سالمندان بیشتر شایع می‌باشد.

علایم اضطراب:

 

عصبى بودن، آرام و قرار نداشتن
ـ تنش
ـ احساس خستگى
ـ سرگیجه
ـ تکرر ادرار
ـ طپش قلب
ـ بی‌حالى
ـ تنگى نفس
ـ تعریق
ـ لرزش
ـ نگرانى و دلهره
ـ بی‌خوابى
ـ اشکال در تمرکز حواس
ـ گوش به زنگ بودن

بسیارى از کودکان هنگام قرارگیرى در وضعیت جدید مثل روبرو شدن با افراد جدید، احساس اضطراب کرده و به‌طور خجالت‌آورى به مادر و پدر، افراد فامیل و یا وابستگان به اصطلاح «آویزان» می‌شوند.معمولاً والدین می‌توانند آنها را تشویق به خروج از «منطقه امن» بکنند. هر چند بعضى از کودکان در مقابل این شرایط مقاومت کرده و آنها را نمی‌پذیرند. به‌منظور کمک به کودکان در این موقعیت باید صبر و حوصله کافى داشت به‌طوریکه آنها احساس اعتماد به نفس کافى جهت مقابله با مسائلى که به نظرشان مشکل مى آید، راکسب کنند.بسیارى از والدین از این احساس کودکانشان آگاه نیستند تا روزى که آنان به مشکلى برخورد می‌کنند مثل روز رفتن به مدرسه و … منشاء این اضطراب در کودکان ناشناخته می‌باشد. اغلب ترکیبى از یک ترس ناشناخته و فقدان کنترل همراه با یک طبیعت ناشى از شرم و خجالت زمینة بسیارى از اضطراب کودکان را تشکیل می‌دهد.بسیارى از شکایتهاى کودکان در دوران ابتدائى مدرسه همچون درد معده یا سوزش سر دل و یا دردهاى پراکنده دیگر، ناشى از وجود یک اضطراب نهفته در کودکان است که وجود اختلاف در خانواده و نگرانى در پدر و مادر می‌تواند از علل آن باشد که این نگرانى مستقیماً به کودک انتقال یافته و با این شکایات بروز مى کند.شایعترین اختلالات اضطرابى در کودکان و نوجوانان عبارتند از: Exam Anxietyـ ترس از مدرسه (School Phobia) 

ـاضطراب جدایى

 Separation Anxietyـ اضطراب امتحان

 

 اضطراب اجتماعى Social Anxiety

عوامل موثردر اضطراب نوجوانان و مقابله با آن:سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای ظاهراً غیر منطقی نوجوانان اضطرابی است که از عوامل گوناگون از جمله عوامل زیر ناشی می شود : تغییرات جسمانی از قبیل نگرانی از دیررسی بلوغ به خصوص در پسرها، نگرانی از زود رسی بلوغ به خصوص در دخترها، ترس و احساس خجالت از تغییر جسمانی و رنج ناشی از عدم پذیرش تغییرات جسمانی، عدم پذیرش از جانب همسالان، مستقل شدن، بروز رفتار پرخاشگرانه، غیر منطقی بودن، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی، تمایلات جنسی و آشفتگی در نقش. در اینجا به طور مختصر بعضی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند: عوامل موثردر اضطراب نوجوانان و مقابله با آن :

سرچشمه بسیاری از ناراحتیهای ظاهراً غیر منطقی نوجوانان اضطرابی است که از عوامل گوناگون از جمله عوامل زیر ناشی می شود : تغییرات جسمانی از قبیل نگرانی از دیررسی بلوغ به خصوص در پسرها، نگرانی از زود رسی بلوغ به خصوص در دخترها، ترس و احساس خجالت از تغییر جسمانی و رنج ناشی از عدم پذیرش تغییرات جسمانی، عدم پذیرش از جانب همسالان، مستقل شدن، بروز رفتار پرخاشگرانه، غیر منطقی بودن، نداشتن مهارتهای لازم برای زندگی، تمایلات جنسی و آشفتگی در نقش. در اینجا به طور مختصر بعضی از این عوامل مورد بررسی قرار می گیرند:

 

نحوه رویارویی با رنج ناشی از تغییرات جسمانی:

 

تغییرات ناشی از دوران بلوغ را نوجوان بتدریج می پذیرد. علت اصلی نگرانی در مورد نکات دیگری همچون زودرسی و دیررسی بلوغ و احساس خجالت در مواجهه با تغییرات جسمانی، عدم آگاهی، آگاهی ناقص یا محدود و یا اطلاعات نادرست نوجوان در زمینه های مختلف بلوغ و تغییرات جسمانی ناشی از آن است، که بهترین راه پیشگیری نیز فراهم آوردن آگاهی و بینش دقیق، صحیح و به موقع است. والدین باید قبل از پیدایش علایم ثانویه بلوغ فرد را بطور مناسب و با مراعات شئون اخلاقی، در جریان مسائلی از جمله سن بلوغ، عوامل موثر در پیدایش بلوغ و تغییرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند. والدین و مربیان با فراهم آوردن جوی آزاد و سالم باید این امکان را به نوجوان بدهد که سوالات، افکار، احساسات و احیاناً نگرانیهای خود را صادقانه مطرح و جوابهای مناسب دریافت کند و نباید بگذارند تا نوجوانان برای یافتن پاسخ سوالات خود کسانی که صلاحیت ندارند از جمله همسالان مراجعه و دچار انحراف و اضطراب شود. در مواردی که نوجوان نمی تواند مسائل را حضوری با والدین مطرح کند، باید مربیان و اولیای مطلع و متعهد مدرسه در حد مجاز نوجوان را راهنمایی کنند و با ارائه کتابهای مناسب و بحثهای مفید، زمینه بدست آوردن اطلاعات سالم را فراهم آورند.

 

رویارویی با اضطراب ناشی از عدم پذیرش از جانب همسالان :

 

نتایج پژوهشی نشان داده است که ناامنی، وابستگی شدید و ناسالم نوجوان به والدین، ناتوانی یا نداشتن مهارتهای لازم در برقرار کردن روابط عاطفی، اجتماعی و اخلاقی سالم، تفاوت در فرهنگ خانواده ها و بخصوص عدم پذیرش ارزشها و آداب و رسوم گوناگون، موجب اضطراب بسیاری از نوجوانان می شود. برای اینکه نوجوانی که تجربه های ذکر شده را نداشته است دچار اضطراب شدید نشود و یا اضطراب او ادامه پیدا نکند اقدامات زیر مفید است :

 

· والدین باید گرایش فرزند خود به همسالان را بدرستی درک کنند، زیرا این یک نیاز طبیعی است که بخواهد مورد توجه و حمایت همسالان قرار گیرد.

 

· والدین با نوجوان در مورد گزینش دوست توافق نمایند تا دچار تعارض نشود و پنهان کاری نیز نکند.

 

· باید سعی کنند به طور منطقی با نوجوان روبرو شوند و در وقت مناسب، با گفتگوی ملایم و استدلال، او را متوجه نتایج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.

 

·والدین و مربیان برای دوستان نوجوان باید اعتبار و احترام قایل باشند.

 

·والدین و مربیان و… باید در همه مواقع بخصوص در برابر همسالان، احترام و شخصیت نوجوان را حفظ کنند.

 

رویارویی با اضطراب ناشی از دوگانگی و ترس از مستقل شدن:

 

یکی از عمومی ترین نیازهای نوجوان کسب استقلال از افراد خانواده و دیگران است. مطالعات نشان داده که اضطراب در کسانی بیشتر دیده می شود که دچار ناامنی شدید، عدم اعتماد به نفس، وابستگی ناسالم به والدین بخصوص مادر هستند. کسب استقلال در بسیاری از نوجوانان اضطراب ایجاد می کند. از جمله حالاتی که در زمینه مستقل شدن دیده می شود، تضاد و دوگانگی است، یعنی نوجوان در حالیکه می خواهد و می داند که باید مستقل شود از استقلال نیز می ترسد. برای جلوگیری از این دوگانگی والدین باید وضعیتی فرآهم آورند تا نوجوان با بدست آوردن اعتماد بنفس، امنیت روانی و جرات تجربه کردن، بتدریج درصدد کسب استقلال برآیند. یکی از دلایل اساسی در اضطراب ناشی از مستقل شدن، عدم آگاهی از وضعیتی است که نوجوان بعد از مستقل شدن پیدا خواهد کرد. به نوجوان باید مسئولیت و فرصت داد که در بسیاری از امور مربوط به خود اظهار عقیده کنند و تصمیم بگیرند، ولو اینکه اشتباه کنند. و نباید نوجوانان را به خاطر اشتباهاتشان مورد تنبیه یا تحقیر قرار داد بلکه باید به آنها این فلسفه را آموخت که زندگی سراسر تلاش و مبارزه است و آنها می توانند از خطاهای خود درسهای مفید بیاموزند. در نیاز نوجوانان به کسب استقلال تفاوتهای فردی وجود دارد به همین دلیل نباید آنها را مقایسه ملامت آمیز کرد زیرا گاهی باعث دلسردی، احساس نا امنی و اضطراب می شود.

 

رویارویی با اضطراب ناشی از بروز رفتار پرخاشگرانه:

 

یکی از خصوصیات بعضی از نوجوانان مخالفت با افراد مختلف در خانه و خارج از آن است که گاه بصورت پرخاشگری کلامی یا غیر کلامی بروز می کند. عدم توانایی در کنترل رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب بسیاری از نوجوانان است. بطور خلاصه بالا بردن میزان مقاومت و تحمل کودک در برابر ناکامی و سختیها، ارضاء صحیح نیازهای کودک، ایجاد امنیت روانی و بوجود آوردن الگوهای رفتار مناسب می تواند در پیشگیری رفتار پرخاشگرانه موثر باشد. اگر این اقدامات بموقع انجام نشود باید در زمان حال امکاناتی فراهم آوریم که نوجوان کمتر پرخاشگری کند و با اضطراب کمتری روبه رو شود. توصیه های زیر در این زمینه مفید است:

 

·والدین و دیگران باید تا حد ممکن از امر و نهی های زیاد، بی مورد و غیر اصولی خودداری کنند.

 

· از ایجاد ممنوعیت و محدودیتهای بی مورد که مغایر با نیاز نوجوان به کسب آزادی و استقلال است خود داری کرد.

 

·  با تقویت روحیه نوجوان بخصوص تکیه بر مهارتها و تواناییهای مثبت او، باید روشهای مناسب مواجهه با ناکامی را به او آموخت.

 

· به نوجوان باید آموخت که در مقابله با خشم به جای اینکه بدون تفکر خشمی کنترل نشده ابراز دارند منطقی برخورد کنند و بدون توهین و تحقیر به دیگران ابراز وجود کنند و عواطف خود را بیان کنند.

 

· باید به او فهماند که نحوه برخورد دیگران با او تا حدی نتیجه رفتار خود اوست.

·در برابر پرخاشگری نوجوان نباید از تنبیه یا تحقیر استفاده کرد، زیرا این رفتارها خود باعث تشدید پرخاشگری می شوند بهتر است به عمل پرخاشگرانه او، پاسخ نداد، منتها باید به نوجوان فهماند که بی اعتنایی ظاهری به پرخاشگری او حمل بر تائید یا قبول آن نیست. (ادامه دارد)

اضطراب انواع مختلف و متنوعى دارد که هر فردى ممکن است به یک یا چند نوع از این اختلالات مبتلا باشد:

۱ـ اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر (Generalized Anxiety Disorder):

ترکیبى از علائم زیر در این اختلال وجود دارد:طپش قلب، تنگى نفس، اسهال، بی‌اشتهایى، سستى، سرگیجه، تعریق، بی‌خوابى، تکرر ادرار، لرزش، فقدان آرامش، مرطوب بودن کف دست، احساس گرفتگى گلو، نگرانى نسبت به آینده، گوش به زنگ بودن نسبت به محیط. در اضطراب فراگیر خطر واقعى وجود ندارد.

۲ـ اختلال هراس (Panic Disorder):

این افراد دچار حملات اضطرابى پیش‌بینى نشده‌اى می‌شوند که ممکن است ظرف چند ثانیه تا چند ساعت و حتى چند روز نوسان کند. مبتلایان به این اختلال می‌ترسند مبادا بمیرند، دیوانه شوند یا بی‌اختیار دست به کارهایى بزنند و یا علائم روانى ـ حسى غیرمعمول نشان دهند. سایر علائم اختلال

۳-اضطراب فراگیر :

.ـ ترسهاى اختصاصى یا ساده (Simple Phobia)شایعترین نوع ترس است. در خانمها بیشتر وجود دارد. یک نوع ترس غیرمنطقى است که طى آن فرد از مواجهه با اشیاء، فعالیتها و موقعیتهاى خاص همچون ترس از حیوانات، طوفان، بلندى، جراحت، خون و مرگ اجتناب می‌کند. در این موارد خود فرد متوجه افراطى و غیرمنطقى بودن ترس خویش است.

۴ـ ترس از مکانهاى باز (Agorophobia):

افراد مبتلا به این اختلال از وارد شدن به موقعیتهاى ناآشنا هراس دارند. مثلاً از رفتن به فضاى باز، مسافرت و حضور در ازدحام امتناع می‌کنند. این افراد از ترک کردن محیط منزل دچار ترس شدید هستند. این اختلال در نوجوانى شروع می‌شود و معمولاً این افراد تجربة اضطراب جدایى را در دوران کودکى داشته‌اند.

۵ـ ترسهاى اجتماعى (Social Phobia):

این نوع ترس از اواخر دوران کودکى یا اوائل نوجوانى شروع می‌شود. این افراد در مواجهه با دیگران احساس شرمسارى می‌کنند، نگران هستند که دستها و صدایشان نلرزد و سرخ نشود. معمولاً از صحبت کردن و غذا خوردن در حضور جمع، ابراز وجود کردن، انتقاد کردن، اظهارنظر کردن و اشتباه کردن می‌ترسند.

۶ـ اختلال وسواس (Obsessive-compulsive Disorder):

عبارت است از وسواس شدن افکار یا اعمال غیر ارادى، تکرارى و غیرمنطقى که فرد برخلاف میل خود آن را تکرار می‌کند. این بیمارى می‌تواند به‌صورت وسواس فکرى، وسواس عملى و یا وسواس فکرى و عملى توأم با هم باشد.در وسواس فکرى، فرد نمی‌تواند فکرى را از ذهنش خارج کند (مثل افکار پرخاشگرى یا جنسی)، یعنى یک فکر، عقیده، احساس مزاحم و تکرار شونده وجود دارد. در وسواس عملى فرد براى اجراى تکرارى عملى خاص یا سلسله اعمالى خاص احساس اجبار می‌کند مثل شستن مکرر دستها. فکر وسواسى موجب افزایش اضطراب شخص می‌گردد درحالی‌که عمل وسواسى اضطراب شخص را کاهش می‌دهد.۷ـ اختلال استرس پس از سانحه (PTSD: Post Troumatic Stress Disorder):این اختلال قبلاً «سندرم موج انفجار» نامیده می‌شد. معمولاً با یک استرس شدید هیجانى که شدت آن می‌تواند براى هرکس آسیب‌رسان باشد همراه است از قبیل جنگ، بلا یا سوانح طبیعى مثل زلزله، مورد حمله یا تجاوز به عنف واقع شدن و تصادفات شدید.اضطراب می‌تواند ناشى از یک وضعیت روحیـاجتماعى، فیزیکى، زیست‌شناختى، اختلالات طبى، اثرات جانبى داروها و یا ترکیبى از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعه‌اى از این عوامل تشخیص و راهنمایى کند.  

 

اضطراب

 

اضطراب می‌تواند ناشى از یک وضعیت روحیـاجتماعى، فیزیکى، زیست‌شناختى، اختلالات طبى، اثرات جانبى داروها و یا ترکیبى از این موارد باشد. هنر یک پزشک در این است که اضطراب شما را در مجموعه‌اى از این عوامل تشخیص و راهنمایى کند.

 

فاکتورهاى روانى ـ اجتماعى:

حالات درونى فرد و انگیزه‌هاى ناخودآگاه
ـ ناتوانى فرد در مقابله با فشارهاى محیطى مانند کار، ازدواج و مبادلات بازرگانى
ـ احساس جدایى یا طرد شدن
ـ احساس فقدان یا از دست دادن حمایتهاى عاطفى مثل مرگ همسر
ـ تغییرات ناگهانى محیطى یا حوادث غیرمنتظره و خطرناک از قبیل:
٭ حوادث طبیعى مثل زلزله
٭ استرس ناشى از یک بیمارى طبى
٭ استرس ناشى از داروها
٭ استرس ناشى از مصرف مواد مخدر مثل کوکایین

ـ یادگیرى در منزل و محیط مثل یادگیرى اضطرابها و ترسهاى والدین
ـ افکار و عقاید غیرمنطقى، غلط و اغراق‌آمیز در مورد خطرات موجود در موقعیتها مثل
اضطراب امتحان که همراه با افکار و عقاید غلوآمیز می‌باشد.

ـ کمبود قند خون (هیپوگلسیمی) می‌تواند علائمى شبیه علائم اختلال اضطرابى تولید کند.ـ و بسیارى موارد دیگر.

عوامل جسمانى و زیست‌شناختى:


ژنتیک
اضطراب اغلب از زمان کودکى و طفولیت شروع می‌شود. بنابراین تشخیص علائم زود هنگام این اختلالات از اهمیت خاص کلینیکى برخوردار است. مطالعات در این زمینه روى دو قلوهایى که پدر و مادر مضطرب داشتند شروع شده و ثابت شده است که اختلالات اضطرابى به شدت در فرزندان دوقلوى والدین مصطرب، حتى آنانکه در محیطهاى مختلف بزرگ شده‌اند، بیشتر است. در این زمینه ژنهاى مخصوصى که واسطه‌هاى شیمیایى مجزایى را تولید می‌کنند شناخته شده است
.ـ فعل و انفعالات شیمیاى مغز


علل طبى و اثرات داروها:

نواع و اقسام بیماریهاى طبى می‌توانند علائمى شبیه علائم اختلالات اضطرابى ایجاد کنند.ـ اثرات مصرف داروهاى روانگردان و مواد مخدرـ پرکارى تیروئید، کم‌کارى تیروئید و کمبود ویتامین ب١٢ـ وجود غده‌اى در غدة فوق کلیوى به‌نام فئوکروموستیوم، هورمون اپینفرین (Epinephrin) تولید می‌کنند که می‌تواند موجب علائم اضطرابى به‌صورت حمله‌اى شود.ـ برخى ضایعه‌هاى مغزى علائمى ایجاد می‌کنند که شبیه علائم اختلال وسواس عملى است.ـ بی‌نظیمهاى قلبى علائم جسمى اختلال هراس (پانیک) را ایجاد می‌کند.

 

***ارتباط اضطراب با بیماریهای دیگر

 

اضطراب و کاهش قند خون:

کاهش قند خون در هر شرایطى با علائم اضطراب هماهنگى کامل دارد. یعنى در هر اضطراب قند خون کاهش پیدا می‌کند و این مطلبى است که تحقیقات جدید را به‌سوى خود منعطف کرده است.این واقعیت ما را به این مهم راهنمایى مى کند که شاید با کنترل قند خون بتوان علائم اضطراب را در افراد کاهش داد.در بعضى از موارد اضطراب بدون نیاز به درگیرى پزشک در این ماجرا می‌تواند درمان گردد. این موارد اضطراب طبیعى نام دارند که طى آن اضطراب به خوبى توسط بیمار کنترل شده و برطرف می‌شود مثل ترس ناشى از امتحان نهایى و یا ترس ناشى از مصاحبه. در چنین شرایطى استرس می‌تواند توسط اعمال و روشهاى زیر تحت کنترل درآید:ـ صحبت با شخص مورد اعتمادـ روشهاى ایجاد تمرکزـ حمام گرفتن طولانىـ استراحت در یک اتاق تاریک

ـ ورزشهاى تنفس عمیق

 

درمان دارویى

در گذشته داروهایى از خانوادة بنزودیازپانها مانند دیازپام (والیوم)، آلپرازولام (زانکس)، لورازپام (آتیوان) و باسپیرون در درمان اختلالات اضطرابى مورد استفاده قرار می‌گرفت.در حال حاضر استفاده از داروهاى ضدافسردگى مانندSertaline (Zoloft)، Paroxctine (Paxil)، Fluxetin (Prozac) و Venlafaxineکاربرد بیشترى دارد.تجویز داروهاى ضد اضطراب یک پدیده مشخص در تمام دنیا است. تخمین زده می‌شود که بین ١٠ تا ٢٠% از مردم در نیمکره غربى تقریباً به‌طور مرتب از این داروها استفاده می‌کنند. طبق اظهار نظر رسمى FDA(سازمان غذا و دارویى آمریکا) در سال ١٩٧٨، ده میلیون آمریکایى از داروهاى دسته بنزودیازپینها استفاده می‌کرده‌اند.عده‌اى معتقدند که این آرام‌بخشها روش مؤثر و کم هزینه‌اى در مقایسه با سایر طرق درمانى است. عده‌اى نیز بر اثرات مؤثر درمانهاى غیردارویى تأکید دارند.

درمان غیردارویى

درمان غیردارویى شامل تکنیکهاى متعددى می‌باشد. در تمام این روشها به بیمار آموزشهاى کلاسیک کسب آرامش یاد داده می‌شود و بدین‌وسیله بدن خود به مقابلة مؤثر و مستقیم با عوامل تنش‌زا برمى خیزد.ـ تن‌آرامى یا آرام‌سازى (Relaxationـ تن‌آرامى یا آرام‌سازى ()ـ مواجه‌سازى (exposure)ـ غرقه‌سازى (Flooding)ـ حساسیت‌زدایی((Desensitizationـ سرمشق‌دهى (Modeling)ـ توقف فکر (Thought Stopping) ـ و موارد دیگر

    

نقل از http://www.pezeshk.us/?p=4116



:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

10 فایده موثر عشق و علاقه
نگارش یافته توسط Rad   


کاهش فشار خون، کاهش میزان ابتلا به سرما خوردگی، کاهش استرس و ... تنها شروع این بهره وری از عشق است. عشق و سلامتی به طرز عجیبی از هم متاثر می شوند.

به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک  و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه ، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب ، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت  و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت  و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.

و اما 10 فایده موثر ارتباط عاشقانه

1-    نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک : یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.
2-    افسردگی و سوء مصرف دارویی کمتر : تحقیقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش میزان استرس در مردان و زنان می شود ومیزان مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های غیر مجاز را به طور قابل ملاحظه  ای کاهش می دهد.
3-    کاهش فشار خون: ازدواج موفق و شاد یکی از عوامل تاثیر گذار بر فشار خون می باشد و این مقدار را در حد ایده الی حفظ می کند.
4-    کاهش اضطراب: این افراد به دلیل تولید دوپامین بیشتر کمتر دچار اضطراب می شوند.
5-    کنترل طبیعی درد: مطالعات MRI بر روی زوجها ثابت کرده که فعالیت بخشی از مغز این افراد در کنترل درد چشمگیر تر می باشد.
6-    مدیریت بهتر استرس: افرادی که توسط دیگری حمایت می شوند و دیگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرایط استرس زا به طور معقول تری برخورد می کنند.
7-    کاهش میزان سرماخوردگی: افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می شوند و در نتیجه سیستم ایمنی آنها ارتقا می یابد و در برخورد با عوامل ویروسی و سرما کمتر دچار بیماری خواهند شد.
8-    التیام سریعتر: سرعت التیام زخم یکی دیگر از قدرت های حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمایش صحت آن تایید شده است. 
9-    افزایش طول عمر: سرعت مرگ و میر افراد مجرد به هر دلیل ممکن 58% بیشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگی با میزان کاهش انزواطلبی در ارتباط است. تنهایی و انزوا طلبی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر می باشد.
10-    زندگی شادتر: یکی از بارزترین مزایای عشق، لذت و شادی است. شادی حاصل از تاهل و ازدواج و احساس  تعلق بیشتر از درآمد قابل توجه شادی آور و لذت بخش است.
ارتباط خود را قوت بخشید.
اگر مبتلا به اضطراب و افسردگی هستید ، جهت درمان هرچه سریعتر اقدام کنید.
مهارت ارتباطی و شیوه کنترل و مدیریت گفتگو و بحث ها را آموزش ببینید.
به انجام امور جذبا، جالب و شادی بخش با شریک و همسر خود بپردازید.
موفقیت یکدیگر را جشن بگیرید.

نکته آخر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به همان اندازه که حمایت از همسر و دوست در بحران های زندگی لازم است، بودن در کنار هم و سهیم بودن درشادی یکدیگر نیز دارای اهمیت می باشد.
منبع :سلامت نیوز

10 فایده موثر عشق و علاقه
نگارش یافته توسط Rad   


کاهش فشار خون، کاهش میزان ابتلا به سرما خوردگی، کاهش استرس و ... تنها شروع این بهره وری از عشق است. عشق و سلامتی به طرز عجیبی از هم متاثر می شوند.

به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک  و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه ، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب ، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت  و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت  و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.

و اما 10 فایده موثر ارتباط عاشقانه

1-    نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک : یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.
2-    افسردگی و سوء مصرف دارویی کمتر : تحقیقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش میزان استرس در مردان و زنان می شود ومیزان مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های غیر مجاز را به طور قابل ملاحظه  ای کاهش می دهد.
3-    کاهش فشار خون: ازدواج موفق و شاد یکی از عوامل تاثیر گذار بر فشار خون می باشد و این مقدار را در حد ایده الی حفظ می کند.
4-    کاهش اضطراب: این افراد به دلیل تولید دوپامین بیشتر کمتر دچار اضطراب می شوند.
5-    کنترل طبیعی درد: مطالعات MRI بر روی زوجها ثابت کرده که فعالیت بخشی از مغز این افراد در کنترل درد چشمگیر تر می باشد.
6-    مدیریت بهتر استرس: افرادی که توسط دیگری حمایت می شوند و دیگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرایط استرس زا به طور معقول تری برخورد می کنند.
7-    کاهش میزان سرماخوردگی: افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می شوند و در نتیجه سیستم ایمنی آنها ارتقا می یابد و در برخورد با عوامل ویروسی و سرما کمتر دچار بیماری خواهند شد.
8-    التیام سریعتر: سرعت التیام زخم یکی دیگر از قدرت های حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمایش صحت آن تایید شده است. 
9-    افزایش طول عمر: سرعت مرگ و میر افراد مجرد به هر دلیل ممکن 58% بیشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگی با میزان کاهش انزواطلبی در ارتباط است. تنهایی و انزوا طلبی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر می باشد.
10-    زندگی شادتر: یکی از بارزترین مزایای عشق، لذت و شادی است. شادی حاصل از تاهل و ازدواج و احساس  تعلق بیشتر از درآمد قابل توجه شادی آور و لذت بخش است.
ارتباط خود را قوت بخشید.
اگر مبتلا به اضطراب و افسردگی هستید ، جهت درمان هرچه سریعتر اقدام کنید.
مهارت ارتباطی و شیوه کنترل و مدیریت گفتگو و بحث ها را آموزش ببینید.
به انجام امور جذبا، جالب و شادی بخش با شریک و همسر خود بپردازید.
موفقیت یکدیگر را جشن بگیرید.

نکته آخر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به همان اندازه که حمایت از همسر و دوست در بحران های زندگی لازم است، بودن در کنار هم و سهیم بودن درشادی یکدیگر نیز دارای اهمیت می باشد.
منبع :سلامت نیوز

10 فایده موثر عشق و علاقه
نگارش یافته توسط Rad   


کاهش فشار خون، کاهش میزان ابتلا به سرما خوردگی، کاهش استرس و ... تنها شروع این بهره وری از عشق است. عشق و سلامتی به طرز عجیبی از هم متاثر می شوند.

به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک  و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه ، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب ، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت  و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت  و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.

و اما 10 فایده موثر ارتباط عاشقانه

1-    نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک : یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.
2-    افسردگی و سوء مصرف دارویی کمتر : تحقیقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش میزان استرس در مردان و زنان می شود ومیزان مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های غیر مجاز را به طور قابل ملاحظه  ای کاهش می دهد.
3-    کاهش فشار خون: ازدواج موفق و شاد یکی از عوامل تاثیر گذار بر فشار خون می باشد و این مقدار را در حد ایده الی حفظ می کند.
4-    کاهش اضطراب: این افراد به دلیل تولید دوپامین بیشتر کمتر دچار اضطراب می شوند.
5-    کنترل طبیعی درد: مطالعات MRI بر روی زوجها ثابت کرده که فعالیت بخشی از مغز این افراد در کنترل درد چشمگیر تر می باشد.
6-    مدیریت بهتر استرس: افرادی که توسط دیگری حمایت می شوند و دیگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرایط استرس زا به طور معقول تری برخورد می کنند.
7-    کاهش میزان سرماخوردگی: افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می شوند و در نتیجه سیستم ایمنی آنها ارتقا می یابد و در برخورد با عوامل ویروسی و سرما کمتر دچار بیماری خواهند شد.
8-    التیام سریعتر: سرعت التیام زخم یکی دیگر از قدرت های حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمایش صحت آن تایید شده است. 
9-    افزایش طول عمر: سرعت مرگ و میر افراد مجرد به هر دلیل ممکن 58% بیشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگی با میزان کاهش انزواطلبی در ارتباط است. تنهایی و انزوا طلبی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر می باشد.
10-    زندگی شادتر: یکی از بارزترین مزایای عشق، لذت و شادی است. شادی حاصل از تاهل و ازدواج و احساس  تعلق بیشتر از درآمد قابل توجه شادی آور و لذت بخش است.
ارتباط خود را قوت بخشید.
اگر مبتلا به اضطراب و افسردگی هستید ، جهت درمان هرچه سریعتر اقدام کنید.
مهارت ارتباطی و شیوه کنترل و مدیریت گفتگو و بحث ها را آموزش ببینید.
به انجام امور جذبا، جالب و شادی بخش با شریک و همسر خود بپردازید.
موفقیت یکدیگر را جشن بگیرید.

نکته آخر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به همان اندازه که حمایت از همسر و دوست در بحران های زندگی لازم است، بودن در کنار هم و سهیم بودن درشادی یکدیگر نیز دارای اهمیت می باشد.
منبع :سلامت نیوز

10 فایده موثر عشق و علاقه 
نگارش یافته توسط Rad    

کاهش فشار خون، کاهش میزان ابتلا به سرما خوردگی، کاهش استرس و ... تنها شروع این بهره وری از عشق است. عشق و سلامتی به طرز عجیبی از هم متاثر می شوند.

به گزارش گروه ترجمه سلامت نیوز،انسانها برای برقراری ارتباط مخابره می کنند و زمانی که به برقرارری ارتباطی معقول و دوست داشتنی موفق می شوند، پاداش و بهره ای سترگ و عظیم را برای خود به ارمغان می آورند. البته هیچ مدرک  و شاهدی در رابطه با تاثیر مثبت عشق های تازه و پر تنش و حرارت اولیه ، بر سلامتی مشاهده نشده است. افرادی که عاشق می شوند مدعی تجربه احساس جذاب ، جالب و پرتکاپو به طور همزمان هستند. اینها همگی می تواند منبعی از استرس باشد. در حالیکه عشق ثابت  و متعادل و عمیق می تواند تاثیر مثبت بر سلامتی فرد داشته باشد. جالب است بدانید که افرادی که دارای ارتباط بلند مدت  و خشنود کننده هستند در سنجش ها و معاینات بالینی امتیاز بیشتری کسب کرده اند. رمز این ارتباط موثر به خاطر داشتن احساس برقراری ارتباط با دیگران، دریافت احترام، احساس با ارزشی و احساس تعلق داشتن است.

و اما 10 فایده موثر ارتباط عاشقانه

1-    نیاز کمتر برای مراجعه به پزشک : یکی از فرضیه های توجیهی برای این مزیت این است که افرادی که دارای ارتباط خوب با یکدیگر هستند بهتر از خود مراقبت می کنند. بهترین دوستان شما به شما انگیزه حفظ رژیم غذایی سالم را می دهند.
2-    افسردگی و سوء مصرف دارویی کمتر : تحقیقات ثابت کرده که ازدواج و تاهل باعث کاهش میزان استرس در مردان و زنان می شود ومیزان مصرف مواد مخدر و نوشیدنی های غیر مجاز را به طور قابل ملاحظه  ای کاهش می دهد.
3-    کاهش فشار خون: ازدواج موفق و شاد یکی از عوامل تاثیر گذار بر فشار خون می باشد و این مقدار را در حد ایده الی حفظ می کند.
4-    کاهش اضطراب: این افراد به دلیل تولید دوپامین بیشتر کمتر دچار اضطراب می شوند.
5-    کنترل طبیعی درد: مطالعات MRI بر روی زوجها ثابت کرده که فعالیت بخشی از مغز این افراد در کنترل درد چشمگیر تر می باشد.
6-    مدیریت بهتر استرس: افرادی که توسط دیگری حمایت می شوند و دیگران آنها را دوست دارند در برخورد با شرایط استرس زا به طور معقول تری برخورد می کنند.
7-    کاهش میزان سرماخوردگی: افرادی که دارای روابط عاشقانه هستند کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می شوند و در نتیجه سیستم ایمنی آنها ارتقا می یابد و در برخورد با عوامل ویروسی و سرما کمتر دچار بیماری خواهند شد.
8-    التیام سریعتر: سرعت التیام زخم یکی دیگر از قدرت های حاصل از روابط عاشقانه است که البته با انجام آزمایش صحت آن تایید شده است. 
9-    افزایش طول عمر: سرعت مرگ و میر افراد مجرد به هر دلیل ممکن 58% بیشتر از افراد متاهل است. ازدواج و تاهل و وابستگی با میزان کاهش انزواطلبی در ارتباط است. تنهایی و انزوا طلبی یکی از دلایل اصلی مرگ و میر می باشد.
10-    زندگی شادتر: یکی از بارزترین مزایای عشق، لذت و شادی است. شادی حاصل از تاهل و ازدواج و احساس  تعلق بیشتر از درآمد قابل توجه شادی آور و لذت بخش است.
ارتباط خود را قوت بخشید.
اگر مبتلا به اضطراب و افسردگی هستید ، جهت درمان هرچه سریعتر اقدام کنید.
مهارت ارتباطی و شیوه کنترل و مدیریت گفتگو و بحث ها را آموزش ببینید.
به انجام امور جذبا، جالب و شادی بخش با شریک و همسر خود بپردازید.
موفقیت یکدیگر را جشن بگیرید.

نکته آخر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است. به همان اندازه که حمایت از همسر و دوست در بحران های زندگی لازم است، بودن در کنار هم و سهیم بودن درشادی یکدیگر نیز دارای اهمیت می باشد.
منبع :سلامت نیوز
 
 



:: موضوعات مرتبط: , ,
:: برچسب‌ها: عشق و علاقه ,
:: بازدید از این مطلب : 109
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : یک شنبه 3 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

شناخت ناسازگاري اطفال چاپ پست الكترونيكي
نوشته شده عبدالعزيز کريمي   
۱۱ ثور ۱۳۸۸
خداوند در قران کريم مي فرمايد: "لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم" به تأکيد که ما انسان را در بهترين صورت و نظام َآفريديم.
براساس این آيه مبارکه صورت انساني نيکوترين صورتهاي موجود در عالم است؛ يعني خداي حکيم نظام عالم هستي را نيکو خلق فرموده و ا ز ميان همه موجودات صورت انساني را نيکوترين صورت آفريد.
تربيت احسن که براي تکامل انسان ضروري است و براي رسيدن انسان به سعادت حقيقي لازم است دوجنبه دارد: يکي جنبه مثبت و ديگري جنبه منفي که که جنبه مثبت تربيت نيکو و لائق بحال انساني همان زنده کردن و شکوفا کردن استعدادهاي مفيد است که اساس کمال يابي انسان مي باشد و به اصطلاح شکوفايي اين استعدادها همان ايجاد سازگاري است در افراد جامعه که اين جنبة مثبت آنگاه مؤثر مي گردد که جنبة منفي نيز درکنابر مراعات گردد.
و اما جنبه منفي تربيت احسن در انسان اين است که تمايلات و غرائز خطرناک و خطر آفرين نهفته در نهاد آدمي بايد از بين برده شود يا دست کم ضعيف و ناتوان گردد که به اصطلاح اين تمايلات و هواهاي نفس اماره همان زمينة ناسازگاري و نه بهنجاري در جامعه است که بايد از بين برود.
با توجه به آنچه ذکرشد، تربيت کننده بايد آگاه و بصير و متعهد و امين باشدکه در ثتار سعي و تلاش عالمانه خودش بتواند نيروهاي بالقوه باطني انسان را فعال سازد و با تربيت خالصانه و مستمرش کليه قابليت هاي مفيد را در کودک به فضيلت برساند و تمامي استعدادهاي مضر وفساد آور را در درون طفل سرکوب و تضعيف نمايد.

 
نشانه هاي ناسازگاري اطفال 
اگرچه براي شناخت ناسازگاري اطفال علائم و نشانه هاي زيادي وجود دارد اما بخاطر رعايت اختصار از ذکر همه آنها خود داري مي شود و تنها به مهمترين علائم ناسازگاري اطفال اشاره مي شود. آنها عبارتند از:
1. اضطراب: طفل گاهي اضطراب دارد، بيقرار و ناآرام است. اين بي قراري و ناآرامي حکايت از يک ترس مبهم و يک وحشت نامعين در وجود اوست، ميزان شدت اين اضطراب به قدرت و قوت آن ترس بستگي دارد، هرچند ترس شديدتر باشد، بي و نا آرامي دروني او بيشتر است. چنين کسي نمي تواند آسوده بخوابد و نه در جايي آرام و قرار داشته باشد، بلکه دائم وسرگردان ومتحير به دنبال جايي براي آرام گرفتن و نشستن است. چنين شخصي که هميشه نگران و متوحش از وجود يک حيوان گزنده يا يک موجود مبهمي است که توسط قوه خيال آن را در ذهنش به ترسيم کشيده و احساس واقعي مي دهد. مربي آگاه بايد ريشة اين اضطراب را باروان درماني وتلقين کشف و بخشکاند.
2. ترس و وحشت: گاهي به بچه هاي برخورد مي کنيم که برخلاف معمول و بصورت غير طبيعي از اموري که نبايد بترسند، مي ترسند و وحشت دارند.مثلا از سوسک، تاريکي، واز رو به رو شدن با واقعيتها مثل رفتن به مدرسه يا رفتن پاي تخته صنف براي بازخواني درس هاي گذشته و... ترس دارند و به خود مي لرزند. اين مهم ممکن است علل و عوامل زيادي داشته باشد که از جمله مي توان به برخي از "بدآموزيهايي" اشاره کرد که در فرهنگ ما وجود دارد که براي اينکه لحظه اي از بازي و شيطنت اطفال و بچه ها آرام و آسوده باشند آنها را از انواع موجودات موهوم و... مي ترسانند.
3. عدم تمرکز حواس : بعضي ها حواسش را جمع نمي توانند، به اصطلاح روانشناسها، تمرکز حواس ندارند که در يک نقطه و روي يک مطلب نمي توانند مرکزيت ذهني پيدا کنند. وضع دروني و انديشه و فکر او به گونه اي است که نمي تواند حواس خود را در امري متمرکز کند و کاري را بادقت و توجه خاص انجام دهد، بطورمثال، در مدرسه وقتي معلم به او وظيفه ميدهد در فلان موضوع انشاء بنويسد او حسب الامر مشغول و سرگرم نوشتن انشاء در آن موضوع مي شود اما اگر دقت کنيم قلم در دست او روي کاغذ مي گردد ولي ذهن او متوجه چيزهاي ديگر است ولذا يا اصلا انشاء نمي تواند بنويسد و يا اگر هم بنويسد خيلي ضعيف و بي نظم و بي معني خواهد نوشت.
4. خيالبافي: يکي ديگر از نشانه هاي اطفال ناسازگار، خيالبافي است، گاهي درعالم خيال غوطه ور مي شود گويا خودش را در دنياي ديگر مبيند و خد را در صحنه اي خلاف آنچه که تاکنون در آن بوده است،مي بيند، چيزهايي دور دست و خيالي را در نظرش مجسم مي کند و به رؤياي عظيم و عجيب سرگرم مي گردد، اگر بادقت به او بنگريم معلوم مي شود او در عالم ديگر است. اگر ازش سؤال کنيم يا جواب نمي دهد يا اگر هم جواب دهد مانند ا نکه از خواب بيدار شده جواب نا مناسب و بي ربط مي گويد.
5. برداشت غلط: برخي از بچه ها از مسائل به گونة غير طبيعي برداشت و تفسيرهاي غلط دارند وواقعيت را آنگونه که هست، نمي بينند. و غالبا در طريق خواسته هاي شخص و ذهنيت هاي دروني خودش است. يعني وقائع را همانگونه تفسير مي کنند که باذوق و سليقة شخصي و تصورات و ذهنيت هاي قبلي او جور درآيد.
6. بعضي ها غالبا با خودشان سرگرم اند، باخود بازي مي کنند، حرف مي زنند، حرکت دست و صورت و ديگر اعضايش به گونه اي است که گويا با کسي جنگ و دعوا دارند. و يا با مسأله اي رو به رو مي باشند و در مقابل آن موضع گيري جدي مي نمايد.
7. فرار از مشکلات و رنج: يکي ديگر از نشانه هاي چنين افرادي اين است که از مشکلات و درد فرار مي کنند، از اينکه گرفتاري براي شان بوجود آيد، بيم و هراس دارند، فکر مي کنند قادر به حل مسائل نيستند، راه مقابله با مشکلات را ندارند، و اگرکسي ديگري مشکلات آنان را حل و فصل کند، شگفت زده مي شوند، چرا که مي بينند، مسأله اي که آن قدر مشکل و دشوار به نظر مي رسيد، بسيار بطور ساده و آسان مثل آب خوردن حل شده ا ست.
8. تهور بي حساب از خود بروز مي دهند : يعني ادعاي شجاعت مي کنند ولي شجاع نيستند، لازيم به ياد آوري است که ابراز شجاعت با بي باکي فرق دارد، زرا شجاع کسي است که از روي انديشه و تفکر و حساب کاري را اقدام مي کند و به پيش مي برد. اما بي باک کسي است که ناسنجيده و بدون ارزيابي به اقدام به کاري مي کند و خود را به خطر مي افکند.
9. شب ادراري: يک ديگر از علائم اطفال ناسازگار،شب ادراري است. کودکي که در سن تميز است ولي قادر به کنترل خود نيست، نا بهنجار و غير طبيعي است البته عواملي چون ترس و اضطراب، و دلواپسي و پريشاني در اين امر مؤثر است، و گاهي ممکن است اين امر ناشي از بيماري جسمي و مرض باشد و يا ممکن است علت رواني داشته باشد.
10. مکيدن شصت: کودکي که دچار انديشه اي مزاحم است و فکري از درون او، او را مي آزارد به مکيدن شصت، و ناخن جويدن، سرگرم مي شود و درچنين مواردي هم بايد کوشش شود و ريشه اي اين را کشف کند و منشأ اصلي و حقيقي آن را پيدا کند تا قادر به حل و رفع آن باشد که انشاء الله تعالي با بودن امکانات راه حل ممکن خواهد بود.
11. نزوا جوئي
12. حساسيت نسبت به انتقاد از او
13. خود بيني 
14. خود پسندي
15. خود مداري
16. زود رنجي
17. تمارض (خود را به مريضي زدن)
18. بيماري هاي مداوم جسمي
19. ناراحتي عصبي
20. تمايل به آقا شدن بي حساب 
21. اصرار به رئيس بودن
22. حالت بدبيني و ياس داشتن
23. تمايل به خودکشي 
24. بي نظمي در گفتار و عمل
25. حالت وسوسه
26. بي اشتهايي
27. عدم احساس امنيت
28. داشتن حالت رنجش و کدورت
در آخر بعنوان پيشنهاد به مربيان عزيز عرض کنيم که اگر علائم و نشانه هاي فوق الذکر را در محصلان و بچه هاي وطن مشاهده کرديد، هرچه زودتر به علاج ودرمان آن بصورت تدريجي اقدام نموده و باهمت خانواده ها در پي رفع آن همت گماريد. 
شناخت ناسازگاري اطفال چاپ پست الكترونيكي
شناخت ناسازگاري اطفال      
   
۱۱ ثور  
خداوند در قران کريم مي فرمايد: "لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم" به تأکيد که ما انسان را در بهترين صورت و نظام َآفريديم.
براساس این آيه مبارکه صورت انساني نيکوترين صورتهاي موجود در عالم است؛ يعني خداي حکيم نظام عالم هستي را نيکو خلق فرموده و ا ز ميان همه موجودات صورت انساني را نيکوترين صورت آفريد.
تربيت احسن که براي تکامل انسان ضروري است و براي رسيدن انسان به سعادت حقيقي لازم است دوجنبه دارد: يکي جنبه مثبت و ديگري جنبه منفي که که جنبه مثبت تربيت نيکو و لائق بحال انساني همان زنده کردن و شکوفا کردن استعدادهاي مفيد است که اساس کمال يابي انسان مي باشد و به اصطلاح شکوفايي اين استعدادها همان ايجاد سازگاري است در افراد جامعه که اين جنبة مثبت آنگاه مؤثر مي گردد که جنبة منفي نيز درکنابر مراعات گردد.
و اما جنبه منفي تربيت احسن در انسان اين است که تمايلات و غرائز خطرناک و خطر آفرين نهفته در نهاد آدمي بايد از بين برده شود يا دست کم ضعيف و ناتوان گردد که به اصطلاح اين تمايلات و هواهاي نفس اماره همان زمينة ناسازگاري و نه بهنجاري در جامعه است که بايد از بين برود.
با توجه به آنچه ذکرشد، تربيت کننده بايد آگاه و بصير و متعهد و امين باشدکه در ثتار سعي و تلاش عالمانه خودش بتواند نيروهاي بالقوه باطني انسان را فعال سازد و با تربيت خالصانه و مستمرش کليه قابليت هاي مفيد را در کودک به فضيلت برساند و تمامي استعدادهاي مضر وفساد آور را در درون طفل سرکوب و تضعيف نمايد.


نشانه هاي ناسازگاري اطفال
اگرچه براي شناخت ناسازگاري اطفال علائم و نشانه هاي زيادي وجود دارد اما بخاطر رعايت اختصار از ذکر همه آنها خود داري مي شود و تنها به مهمترين علائم ناسازگاري اطفال اشاره مي شود. آنها عبارتند از:
1. اضطراب: طفل گاهي اضطراب دارد، بيقرار و ناآرام است. اين بي قراري و ناآرامي حکايت از يک ترس مبهم و يک وحشت نامعين در وجود اوست، ميزان شدت اين اضطراب به قدرت و قوت آن ترس بستگي دارد، هرچند ترس شديدتر باشد، بي و نا آرامي دروني او بيشتر است. چنين کسي نمي تواند آسوده بخوابد و نه در جايي آرام و قرار داشته باشد، بلکه دائم وسرگردان ومتحير به دنبال جايي براي آرام گرفتن و نشستن است. چنين شخصي که هميشه نگران و متوحش از وجود يک حيوان گزنده يا يک موجود مبهمي است که توسط قوه خيال آن را در ذهنش به ترسيم کشيده و احساس واقعي مي دهد. مربي آگاه بايد ريشة اين اضطراب را باروان درماني وتلقين کشف و بخشکاند.
2. ترس و وحشت: گاهي به بچه هاي برخورد مي کنيم که برخلاف معمول و بصورت غير طبيعي از اموري که نبايد بترسند، مي ترسند و وحشت دارند.مثلا از سوسک، تاريکي، واز رو به رو شدن با واقعيتها مثل رفتن به مدرسه يا رفتن پاي تخته صنف براي بازخواني درس هاي گذشته و... ترس دارند و به خود مي لرزند. اين مهم ممکن است علل و عوامل زيادي داشته باشد که از جمله مي توان به برخي از "بدآموزيهايي" اشاره کرد که در فرهنگ ما وجود دارد که براي اينکه لحظه اي از بازي و شيطنت اطفال و بچه ها آرام و آسوده باشند آنها را از انواع موجودات موهوم و... مي ترسانند.
3. عدم تمرکز حواس : بعضي ها حواسش را جمع نمي توانند، به اصطلاح روانشناسها، تمرکز حواس ندارند که در يک نقطه و روي يک مطلب نمي توانند مرکزيت ذهني پيدا کنند. وضع دروني و انديشه و فکر او به گونه اي است که نمي تواند حواس خود را در امري متمرکز کند و کاري را بادقت و توجه خاص انجام دهد، بطورمثال، در مدرسه وقتي معلم به او وظيفه ميدهد در فلان موضوع انشاء بنويسد او حسب الامر مشغول و سرگرم نوشتن انشاء در آن موضوع مي شود اما اگر دقت کنيم قلم در دست او روي کاغذ مي گردد ولي ذهن او متوجه چيزهاي ديگر است ولذا يا اصلا انشاء نمي تواند بنويسد و يا اگر هم بنويسد خيلي ضعيف و بي نظم و بي معني خواهد نوشت.
4. خيالبافي: يکي ديگر از نشانه هاي اطفال ناسازگار، خيالبافي است، گاهي درعالم خيال غوطه ور مي شود گويا خودش را در دنياي ديگر مبيند و خد را در صحنه اي خلاف آنچه که تاکنون در آن بوده است،مي بيند، چيزهايي دور دست و خيالي را در نظرش مجسم مي کند و به رؤياي عظيم و عجيب سرگرم مي گردد، اگر بادقت به او بنگريم معلوم مي شود او در عالم ديگر است. اگر ازش سؤال کنيم يا جواب نمي دهد يا اگر هم جواب دهد مانند ا نکه از خواب بيدار شده جواب نا مناسب و بي ربط مي گويد.
5. برداشت غلط: برخي از بچه ها از مسائل به گونة غير طبيعي برداشت و تفسيرهاي غلط دارند وواقعيت را آنگونه که هست، نمي بينند. و غالبا در طريق خواسته هاي شخص و ذهنيت هاي دروني خودش است. يعني وقائع را همانگونه تفسير مي کنند که باذوق و سليقة شخصي و تصورات و ذهنيت هاي قبلي او جور درآيد.
6. بعضي ها غالبا با خودشان سرگرم اند، باخود بازي مي کنند، حرف مي زنند، حرکت دست و صورت و ديگر اعضايش به گونه اي است که گويا با کسي جنگ و دعوا دارند. و يا با مسأله اي رو به رو مي باشند و در مقابل آن موضع گيري جدي مي نمايد.
7. فرار از مشکلات و رنج: يکي ديگر از نشانه هاي چنين افرادي اين است که از مشکلات و درد فرار مي کنند، از اينکه گرفتاري براي شان بوجود آيد، بيم و هراس دارند، فکر مي کنند قادر به حل مسائل نيستند، راه مقابله با مشکلات را ندارند، و اگرکسي ديگري مشکلات آنان را حل و فصل کند، شگفت زده مي شوند، چرا که مي بينند، مسأله اي که آن قدر مشکل و دشوار به نظر مي رسيد، بسيار بطور ساده و آسان مثل آب خوردن حل شده ا ست.
8. تهور بي حساب از خود بروز مي دهند : يعني ادعاي شجاعت مي کنند ولي شجاع نيستند، لازيم به ياد آوري است که ابراز شجاعت با بي باکي فرق دارد، زرا شجاع کسي است که از روي انديشه و تفکر و حساب کاري را اقدام مي کند و به پيش مي برد. اما بي باک کسي است که ناسنجيده و بدون ارزيابي به اقدام به کاري مي کند و خود را به خطر مي افکند.
9. شب ادراري: يک ديگر از علائم اطفال ناسازگار،شب ادراري است. کودکي که در سن تميز است ولي قادر به کنترل خود نيست، نا بهنجار و غير طبيعي است البته عواملي چون ترس و اضطراب، و دلواپسي و پريشاني در اين امر مؤثر است، و گاهي ممکن است اين امر ناشي از بيماري جسمي و مرض باشد و يا ممکن است علت رواني داشته باشد.
10. مکيدن شصت: کودکي که دچار انديشه اي مزاحم است و فکري از درون او، او را مي آزارد به مکيدن شصت، و ناخن جويدن، سرگرم مي شود و درچنين مواردي هم بايد کوشش شود و ريشه اي اين را کشف کند و منشأ اصلي و حقيقي آن را پيدا کند تا قادر به حل و رفع آن باشد که انشاء الله تعالي با بودن امکانات راه حل ممکن خواهد بود.
11. نزوا جوئي
12. حساسيت نسبت به انتقاد از او
13. خود بيني
14. خود پسندي
15. خود مداري
16. زود رنجي
17. تمارض (خود را به مريضي زدن)
18. بيماري هاي مداوم جسمي
19. ناراحتي عصبي
20. تمايل به آقا شدن بي حساب
21. اصرار به رئيس بودن
22. حالت بدبيني و ياس داشتن
23. تمايل به خودکشي
24. بي نظمي در گفتار و عمل
25. حالت وسوسه
26. بي اشتهايي
27. عدم احساس امنيت
28. داشتن حالت رنجش و کدورت
در آخر بعنوان پيشنهاد به مربيان عزيز عرض کنيم که اگر علائم و نشانه هاي فوق الذکر را در محصلان و بچه هاي وطن مشاهده کرديد، هرچه زودتر به علاج ودرمان آن بصورت تدريجي اقدام نموده و باهمت خانواده ها در پي رفع آن همت گماريد. 
 

نقل از:

http://noorghazna.com/content/view/156/65/



:: بازدید از این مطلب : 205
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : شنبه 2 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری
اختلال شخصیت دو قطبی یك اختلال روانی بصورت تجربه حالت هایی از افسردگی و سرخوشی است كه استرس و فشار های عصبی شدت این بیماری را بیشتر می كند. رئیس انجمن روانپزشكان ایران در گفتگو با ایرنا گفت: اختلال شخصیت دو قطبی یك اختلال خلقی شامل دو قطب افسردگی و شیدایی است بیمار مبتلا به این اختلال در طول زندگی حالت های شدید افسردگی و شیدایی و سرخوشی را تجربه می كند. وی افزود: استرس و شرایط محیطی نقش مستقیمی در شدت بخشیدن به این اختلال روانی دارد و بیماران مبتلا همواره باید استرس ها و فشارهای اجتماعی و محیطی را كاهش دهند. هر فرد عادی در طول زندگی خود ممكن است دچار حالت هایی از افسردگی و بی حوصلگی شود و گاهی هم بسیار خوشحال و سرحال باشد اما اختلال شخصیت دو قطبی حالت بیمارگونه یك اختلال رفتاری است و اصلا قابل مقایسه با آن حالت هایی عادی نیست.
براساس آمار میزان شیوع این اختلال شخصیت در كل دنیا بین پنج تا هشت درصد است كه در ایران نیز میزان شیوع در همین حد است. این روانپزشك گفت در نوع شدید اختلال شخصیت دو قطبی فرد دچار توهم هذیان می شود به این صورت كه صداهایی را می شنود و یا تصاویری را ممكن است ببیند كه جنبه توهمی دارند و اصلاً واقعیت ندارند. به گفته این متخصص ولخرج بودن یكی دیگر از خصوصیات این بیماران است آنها در مدت بسیار كوتاهی بدون هیچ گونه فكری قادر هستند پول زیادی خرج كنند. وی در توضیح بیماری شیدایی- افسردگی گفت مبتلایان به این بیماری در مرحله افسردگی احساس غم و اندوه شدید می كند و از زندگی لذت نمی برد و در دوره سرخوشی، به عكس همه چیز را با دید مثبت و سهل انگارانه نگاه می كنند. آنها بسته به اینكه در كدام قطب رفتاری قرار دارند، دچار اختلالات خواب به صورت كم خوابی و یا پرخوابی و یا پراشتهایی و یا بی اشتهایی می شوند. این روانپزشك اضافه كرد بطور كلی این بیماران ممكن است دوره هایی همچون بسیار پرانرژی بودن و یا تحریك پذیرشدن یا برعكس دوره هایی از غمگینی و نومیدی را بگذرانند.
بیشتر بیماران مبتلا به اختلال شخصیت دو قطبی در فاصله بین حالت های غمگینی شدید و دوره شیدایی یا سرخوشی حالت طبیعی دارند. وی گفت اختلال دوقطبی دارای زمینه ارثی است و در برخی از خانواده ها بیشتر دیده می شود. این بیماری به طور معمول در انتهای نوجوانی یا در ابتدای بزرگسالی ظهور می كند. دبیر انجمن روانپزشكان ایران با اشاره به اینكه دو نوع اختلال دو قطبی وجود دارد گفت در اختلال دو قطبی نوع یك بیمار تنها دوره های شیدایی را تجربه می كند و در اختلال دوقطبی نوع دو بیمار دوره هایی از شیدایی خفیف به همراه دوره هایی از افسردگی شدید را تجربه می كند. وی گفت: اختلال دو قطبی در صورت عدم درمان، ممكن است پیامدهایی مانند مختل شدن روابط با دیگران، افت كاركرد شغلی و تحصیلی و حتی خودكشی را به دنبال داشته باشد. درمان های دارویی موثری برای این بیماری وجود دارد كه به همراه شیوه های روان درمانی می توانند بهترین نتیجه را به بار آورند. مظاهری در پایان گفت بیماری فرد مبتلا به اختلال شخصیت دو قطبی را می توان با درمان های روانپزشكی بصورت دارو درمانی و در موارد پیشرفته بیماری با بستری كردن در بیمارستان و شوك الكتریكی كنترل كرد


:: بازدید از این مطلب : 226
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری



مفهوم اختلال روانی مثل بسیاری از مفاهیم در طب و علوم دیگر فاقد تعریف عملی ثابتی که پوشاننده همه موفقیتها باشد بوده است. قابل قبولترین تعریف اختلالهای روانی را به صورت زیر توصیف می کند؛ هر یک از اختلالات روانی به صورت یک سندرم یا الگوی رفتاری یا روانشناختی مهم بالینی تصور شده است که در یک فرد روی می‌دهد و با ناراحتی (یک علامت دردناک) یا ناتوانی (تخریب در یک یا چند زمینه مهم عملکرد) یا با افزایش قابل ملاحظه خطر مرگ ، درد ، ناراحتی و ناتوانی یا فقدان مهم آزادی ، همراه است.

به علاوه این سندرم یا الگو نباید صرفا یک پاسخ قابل انتظار و تایید شده فرهنگی در مقابل رویدادی خاص مثلا مرگ یک شخص مورد علاقه باشد. علت اصلی هر چه باشد فعلا باید آن را تظاهر یک اختلال کارکردی زیست شناختی رفتاری یا روانشناسی در فرد تلقی نمود.

نگاه اجمالی

از آنجا که اختلال روانی غالبا غیر عادی ، عجیب یا آزار دهنده است، نگاهها را به خود جلب می‌کند. واکنشهای متفاوتی در مقابل بروز آن ممکن است دیده شود. این واکنش می‌تواند به صورت خشم ، تنفر و اکراه ، ترس و سردرگمی همراه باشد. تمایل به درمان خواه وجود داشته باشد یا نداشته باشد بعد آزار دهندگی این اختلالات برای خود فرد و یا اطرفیان او وجود دارد. برخی از اختلالات به راحتی در زندگی شغلی و اجتماعی خود تاثیر گذاشته و عمدتا عملکرد او را مختل می‌سازند.

تاریخچه اختلالات روانی

آدمی همواره در مورد سلامت جسم ، روابط اجتماعی و جایگاه خود در این عالم نگران بوده است و در این زمینه‌ها سوالات بسیاری مطرح کرده و پیرامون آنها نظریاتی ابراز داشته است. بعضی از این نظریات تقریبا جهان شمول به نظر می‌رسند و در بسیاری از مناطق دنیا و اکثر دوره‌های تاریخی دیده می‌شوند. طبق نظریه‌هایی کهن که امروزه هم به چشم می‌خورد، اختلال روانی نتیجه عملکرد نیروهای ماوراء طبیعی و جادوئی مثل ارواح شرور و شیطان است. در جوامعی که این نظریه را باور داشتند، درمان به صورت جن گیری انجام می‌شد.

در تاریخ اختلالات روانی این عقیده نیز رواج داشته که آنها را ناشی اختلال کارکرد بدن می‌دانستند. در یونان باستان به درمان این اختلالات در معبد الهه سلامت می‌پرداختند. بقراط اهمیت مغز را در تبیین این اختلالات دریافت و درمان مبتنی بر استراحت ، استحمام و رژیم غذایی را توسعه بخشید. حرکت به سوی توجیهات منطقی در تبین رفتار را سقراط ، افلاطون و ارسطو تقویت کردند.

افلاطون رفتار پریشان را برخاسته از تعارضات درونی بین هیجان و عقل به شمار می‌آورد. برخورد به مبتلایان به این اختلالات خط سیری از برخورد غیر انسانی تا برخوردهای انسانی‌تر را شامل می‌شود. جنبش معطوف به درمان انسانی‌تر با این بیماران با کارهای فیلیپ پنیل آغاز شد. بتدریج تغییرات اصلاحیتر بیشتری آغاز و ادامه یافت و تحقیقات علمی در سبب شناسی ، طبقه بندی و درمان اختلالات انجام گرفت.

طبقه بندی اختلالات روانی

DSM IV راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ، این اختلالات به شرح زیر طبقه بندی می‌کند:


  • عقب ماندگی ذهنی
  • اختلالات یادگیری (اختلال خواندن ، اختلال در ریاضیات ، اختلال در بیان کتبی)
  • اختلالات نافذ مربوط به رشد (اختلال اوتیستیک ، اختلال رت ، اختلال آسپرگر)
  • اختلالات کمبود توجه
  • اختلالات تغذیه‌ای و خوردن شیرخوارگی واوان کودکی (هرزه خواری ، اختلال نشخوار)
  • اختلالات تیک (تیک توره ، تیک حرکتی یا صوتی مزمن ، تیک گداز)
  • اختلالات ارتباطی (اختلال زبان بیانی ، اختلال زبان دریافتی بیان مختلط ، لکنت زبان)
  • اختلالات دفعی (بی‌اختیاری ادراری ، بی‌اختیاری مدفوع)
  • سایر اختلالات دوران شیرخوارگی ، کودکی و نوجوانی (اختلال اضطراب جدایی ‌، گنگی انتخابی ، اختلال دلبستگی واکنشی ، اختلال حرکتی کلیشه‌ای)
  • اختلالات نسیانی ، دلیریوم و دمانس
  • اختلالات مربوط به مصرف مواد
  • اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک
  • اختلالات خلقی (افسردگی اساسی ، اختلالات دو قطبی و ...)
  • اختلالات اضطرابی (اختلال هراس ، جمع هراسی ، اختلال وسواسی ، جبری ، اختلال استرس پس از سانحه و ...)
  • اختلالات شبه جسمی (اختلال جسمانی کردن ، اختلال تبدیلی ، خود بیمار انگاری ، اختلال بدریختی بدن)
  • اختلالات ساختگی
  • اختلالات تجزیه‌ای (فراوموشی تجزیه ای ، گریز تجزیه‌ای ، اختلال شخصیت چند گانه و اختلال مسخ شخصیت)
  • اختلالات هویت جنسی و جنسیتی
  • اختلالات خواب
  • اختلالات کنترل تکانه (اختلال انفجار دوره‌ای ، جنون دزدی ، جنون آتش افروزی ، قمار بازی بیمار گونه و وسواس کندن مو)
  • اختلال انطباقی
  • اختلالات شخصیتی (پارانوئید ، اسکیزوئید ، اسکیزوتایپی ، ضداجتماعی ، مرزی ، نمایشی ، خودشیفته ، دوری گزین ، وابسته و اختلال شخصیت وسواسی و جبری)

سبب شناسی اختلالات روانی

در بررسی علل مربوط به بروز اختلالات روانی از دیدگاههای مختلف به این مساله پرداخته شده است.

دیدگاه زیست شناختی

این دیگاه آشفتگیهای بدنی را علت اختلال روانی می‌داند. بی‌نظمی در ژنها ممکن است سبب ساز بعضی رفتارهای غیر انطباقی باشد. دیگر تعیین کننده زیست شناختی رفتار ، مغز و دستگاه عصبی است. آشفتگی در بخشهای معینی از مغز می‌تواند اختلالات روانی را موجب شود. دستگاه غدد و عملکرد آنها نیز می‌تواند در بروز این دسته از اختلالات سهیم باشد.

دیدگاه روانکاوی

این دیدگاه که افکار و هیجانات را علل مهم رفتار می‌دانند، در سبب شناسی اختلالات روانی به شناسایی افکار و هیجانات ناآشکار که مسبب اساسی اختلالات هستند، تاکید می‌کند. از این دیدگاه پنج سال اول زندگی از لحاظ رشد سالم شخصیت یا بروز اختلالات حائز اهمیت است.

دیدگاه یادگیری

این دیدگاه که بر اهمیت یادگیری تاکید دارد معتقد است اختلالات روانی با پیوندهای یادگیری قابل توضیح هستند. در این دیدگاه سرمشق گیری ، تقویت کننده‌های مثبت و منفی و شرطی سازیها در بروز رفتارهای غیر عادی مورد استفاده قرار می‌گیرند.

دیدگاه شناختی

تمرکز دیدگاه شناختی بر شناخت فرد از محیط پیرامون خود متکی است. از این دیدگاه ناتوانی فرد در تشکیل شناختها و طرحواره‌های مناسب از ارتباط خود با محیط مشکلاتی را برای او بوجود می‌آورد. از دیگر دیدگاههای رایج دیدگاههای انسان گرایی ، هستی گرایی و دیدگاه اجتماعی است. درمان این دسته از اختلالات به دو شیوه کلی دارو درمانی و روان درمانی تقسیم بندی می‌شود. دارو درمانی توسط روانپزشک و روان درمانی توسط روانشناس صورت می‌گیرد. دیدگاه روان شناس در سبب شناسی اختلالات روانی رویکرد درمانی او را تعیین خواهد کرد. با اینحال امروزه بندرت یک روان شناس خود را مقید به یک دیدگاه خاص می‌کند و معمولا از ترکیبی از این دیدگاهها کاربرد دارند.


:: بازدید از این مطلب : 140
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

نوجوانی اغلب به دوره ای بین كودكی  و بزرگسالی اطلاق می شود . این واژه ، برچسب مناسبی جهت دوره ای از زندگی فرد ( تقریباً سنین 12 – 20 سالگی ) است  و چنین استعمالی ، هیچ گونه قید و تعریفی درباره ی خصوصیات رشد نوجوان ها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.

هر دوره ای از زندگی را می توان بر مبنای پاره ای از مسائل رشدی ، نظیر : مسائل بیولوژیكی ، روانی و اجتماعی دسته بندی كرد. از جمله آنها كه به طور مشخص ، ولی نه الزاماً در طی دهه دوم زندگی ، اتفاق می افتد ارتباط با جنس مخالف ، آگاهی های شغلی ، رشد ارزشها و خود محوری های مسئولانه و باز شدن گره های عاطفی با والدین است.

دوره نوجوانی را باید یك مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی كرد. دوره ای كه با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود. این ویژگی ها عبارت اند از :

1 – نوجوانی ، یك دوره مهم به شمار می رود.

گرچه همه ی دوران عمر مهم است ولی این دوره  مهمتر از سایرین می باشد . زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این كه سایر دوره های زندگی ، به دلیل تأثیرات درازمدت آن ، پرمعنی و قابل توجه هستند ، لیكن دوره ی نوجوانی ، یكی از دوره هایی است كه از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیكی و بدنی ، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیكن نوجوانی  از هر دو جهت مهم است.

2 – نوجوانی ، یك دوره ی انتقال ( برزخی ) است.

انتقال به معنی یك وقفه یا تغییر از آنچه كه قبلاً انجام شده نیست، بلكه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است كه آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه كه در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . كودكان در زمانی كه از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های كودكانه را كنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود كه ترك كرده اند.

به هرحال ، این مهم است كه درك كنیم آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهایِ نوینی از رفتارها و نگرش های فرد اثر می گذارد.

در طی هر مرحله ی انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه كودك و نه بزرگسال است. اگر مانند كودكان رفتار كند ، به او گفته می شود كه به مانند سن خودش عمل كند و اگر سعی كند نظیر بزرگسالان عمل كند ، اغلب متهم می شود كه برای شلوارهای كوتاه خود ، خیلی بزرگ شده  و برای این تلاشی كه انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل كند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد كه فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند كه چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.

3 – نوجوانی ، یك دوره ی تغییر است.

میزان تغییر در نگرش ها و رفتار در طی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سال های اولیه نوجوانی ، زمانی كه تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود ، تغییرات در نگرش ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می آید و همچنان كه تغییرات بدنی آرام به پیش می رود. به همان نسبت نگرش ها و رفتار نیز تغییر می یابند.

تقریباً پنج نوع تغییر وجود دارد كه در طی دوره ی نوجوانی واقع می شود:

نخست

آن كه ، حیات عاطفی ( انفعالی ) توسعه می یابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد كه در این زمان واقع می گردد. زیرا این تغییرات ، معمولاً در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتد. توسعه ی حیات عاطفی معمولاً در آغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.دوماین كه ، سرعت تغییراتی كه با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن می سازد. آنها به شدت احساس بی ثباتی می كنند، احساسی كه اغلب با تدابیر مبهمی كه آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می كنند، تشدید می شود.

سوم ، تغییراتی است كه در بدن ، علائق و نقش هایی كه در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند، به وجود می آید و مسائل جدیدی را می آفریند. برای نوجوانان كم سن وسال ، این تغییرات بسیار زیاد است و كمتر از آنچه كه قبلاً تصور می كردند قابل حل به نظر می رسد. قبل از این كه آنها مسائلشان را حل كرده و به رضایت برسند ، با خودشان و مسائلشان درگیر خواهند بود.

چهارم ، همچنان كه الگوهای علائق و رفتار تغییر می یابد، ارزش ها نیز متغیر خواهند بود . آنچه كه در زمان كودكی برایشان مهم بود، اكنون كه در آستانه ی بزرگسالی قرار دارند ، كمتر اهمیت پیدا می كند؛ به عنوان مثال ، برای بیشتر نوجوانان ، مسئله ی دوستانی كه از همسالان هم تیپ و جذاب باشند ، مهمتر از تعداد زیادی دوست است  كه سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اكنون به مسئله كیفیت ، بیشتر از كمیت، اهمیت می دهند.

پنجم این كه ، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات ، حالتی متغیـّر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند، ولی اغلب از مسئولیت هایی كه همراه با استقلال و ارزیابی آنهاست ، هراس دارند.

4 – نوجوانی ، سنی  مسئله آفرین است

گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد ، با این حال ، مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است كه آنها به سختی از عهده ی حلشان برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:

اول اینكه ، در سرتاسر دوره ی كودكی ، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، در حالی كه بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند.

دوم اینكه نوجوانان دوست دارند احساس كنند كه افرادی مستقل و آزاد هستند . آنها درخواست ارائه راهی را دارند كه خودشان بتوانند از عهده ی حل مسائل برآیند و كوشش هایی را كه از جانب والدین و معلمان برای كمك به آنها ارائه می شود ، نمی پذیرند.

5 – نوجوانی ، زمان جستجوی هویت است

در سراسر سن گروه گراییِ اواخر كودكی ، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فرد گرایی است. همچنان كه قبلاٌ اشاره شد ، كودكان در لباس ، گفتار و رفتار علاقه مندند كه تقریباً و در حد امكان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سال های اولیه نوجوانی ، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این كه شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.

6 – نوجوانی ، سن هراس است

بسیاری از عقاید عمومی درباره نوجوانان، به شرح وضعیت آنها و ارزیابی هایی در این زمینه پرداخته است و متأسفانه تعدادی از آنها ، نظری منفی نسبت به نوجوانان می باشد. پذیرش قالب های فرهنگی در مورد  نوجوانان ( 13 تا 19 ساله ها ) بسیاری از بزرگسالانی را كه باید راهنمایی و حمایت از نوجوانان را عهده دار شوند به این مرحله هدایت كرده است كه از چنین مسئولیتی در قبال نوجوانان بهراسند و در نگرش های خود نسبت به آنان و تدابیری كه در رابطه با رفتار نوجوانان باید اتخاذ شود ، احساس همدلی نداشته باشند.

7 – نوجوانی ، زمانِ آرمان گرایی است

نوجوانان تمایل دارند كه به زندگی از ورای عینك سایه و روشن نگاه كنند. آنها به خود و سایرین آن چنان می نگرند كه دوست دارند بهتر از آنچه كه هستند ، خود را باور كنند. این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است . این  آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه ی عواطف همراه هستند. بیشتر حالات غیر واقعی آنان شامل رنجش زیاد ، آزار و ناكامی است و نوجوانان زمانی كه احساس كنند دیگران آنها را دست كم می گیرند و یا به اهدافشان دست نمی یابند ، این حالات را از خود نشان می دهند.

با توسعه ی تجارب اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفكر عقلانی ، نوجوانان رشد یافته تر ، به خود ، خانواده ، دوستان و زندگی به طور كلی واقع بینانه تر می نگرند. در نتیجه آنها كمتر از ناامیدی و توهم معقول رنج می برند و نسبت به سالهایی كه جوانتر بودند واقع گراتر می شوند. این یكی از موقعیت هایی است كه آنها را در شادی های بیشتری كه خاص نوجوانان رشد  یافته تر است ، مشاركت می دهد.

8 – نوجوانی ، آستانه بزرگسالی است

همچنان كه نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند و می خواهند این باور را پیدا كنند كه نزدیك بزرگسالان هستند . مثل آنها لباس می پوشند و مانند آنها عمل می كنند ولی با این حال تصور می كنند كه اینها كافی نیست. بنابراین ،  روی رفتارهایشان متمركز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند. نوجوانان معتقدند كه این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد.



:: بازدید از این مطلب : 189
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری


" جستجوی یك جوان در پی هویت ، از برخی لحاظ همان جستجوی معنای زندگی است."(اریكسون)

"مقدمه"
از واژه های پر معنای ادبیات نوجوانی و جوانی ، " هویت " می باشد معنای این عبارت همزمانی آغاز تأمل و تفكر درهویت خویش و شروع نوجوانی است. پدیده ای كه بعدها و در سالهای جوانی به صورت تكوین هویت یابحران هویت ظاهر می شود. لذا مهمترین سالهای زندگی یعنی دوران نوجوانی و جوانی عرصه تجلی شكل گیری و یا از هم پاشیدگی هویت می باشد.

" تعریف هویت"
در میان تعاریف متنوعی كه در باب هویت فرد ذكر شده اظهار نظر " جان گاردنر" از صراحت وجامعیت بیشتری برخوردار است . او می نویسد:" یك فرد جوان باید بیاموزد كه بیش از هر چیز خودش باشد ، در جایی كه بیشترین ارزش را برای دیگران دارد - دیگرانی كه مطمئنا ً برای او نیز عزیزتر از هر چیز دیگر هستند مراد از اصطلاح " هویت " چنین رابطه متقابلی است كه متضمن یكی بودن با خویشتن و در عین حال به نوعی سهیم شدن با زندگی درونی دیگران است."

" مفهوم بحران هویت" 
مطابق تعریف مذكورحفظ تعادل میان " وحدت با خود" و " حضور در تجربه باطنی دیگران" از نشانه های احراز هویت محسوب می شود بر این اساس هر گاه تعادل مذكور بر هم خورده و حالت عدم توازن میا ن آنها به وجود آید نوعی اختلال یا بحران در هویت پدیدار می شود آن وضعیت را اریك فروم با زیبایی خاصی چنین توصیف می كند :" لزوم همرنگ شدن {با دیگران} با از دست رفتن هویت بیشتر می شود."
ازعبارت " فروم" چنین برداشت می شود كه فرد تأمین انتظارات دیگران ومانندآنها شدن را بر " خود واقعی بودن" ترجیح دهد ناگریز است بهای سنگینی بپردازد و آن دست كشیدن ازخود انگیختگی و فردیت است." اریكسون" نیز بحران هویت را در عدم توانایی نوجوان برای قبول نقشی كه جامعه از او انتظار دارد ، معنا می كند. شایدمشكلات متعددی باشد كه فرد در سالهای بعد زندگی به جهت بحران هویت با آن مواجه خواهد شد.

" زمینه های پیدای بحران هویت" 
از چالش های مهم مبحث حاضر چگونگی نفوذ پدپده بحران هویت در فرهنگ تفكر و باورهای قشرهایی از جامعه ماست . برخی از زمینه های تاریخی ظهور بحران به شیوه بر خورد ما با تمدن غرب در حدود دویست سال پیش بر می گردد . آن زمان غرب در موقعیت بسیار خوبی از جهت پیشرفتهای علمی قرار داشت ولی روش پیشینیان ما عمدتاً بر دو رویكرد در قبال تحولات اروپا متكی بود: الف) طرد ، نفی و انكارو. ب) مرعوب شدن، خودباختگی وتسلیم. و رویكرد سومی كه مبتنی بر اخذ و اقتباس آگاهانه از پیشرفتهای علمی و صنعتی غرب همراه با حفظ ارزشها، اصالتهاو فرهنگ و تمدن خودی باشد، چندان مورد توجه قرار نگرفت و لذا فاصله موجود میان ما و غرب از لحاظ علمی و فنی بیشتر شد و زمینه ساز این تفكر گردید كه برای جبران گذشته ها وپر كردن فاصله طولانی به وجود آمده چاره ای جز غرب گرایی ، غرب باوری و غرب پرستی نیست . لازمه این گرایش به فرهنگ غربی جداشدن و دست كشیدن از هویت و فرهنگ خودی بود. لذا این باور در اذهان عده ای به وجود آمد كه قطع پیوند با ریشه های فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی و نفی خویشتن تنها راه چاره است . همانگونه كه برخی نظیر " تقی زاده " بر این باور بودند كه " هیچ راهی برای ما نمانده است جز اینكه از سر تا پا فرنگی شویم". علاوه بر زمینه های تاریخی ، برخی عوامل موجود در عصر جدید نیز به بحران هویت دامن زده است مسایلی نظیر گسست فرهنگی ، فرد گرائی افراطی سكولاریسم ، تضاد نسلها، تغییرات پر شتاب زندگی ، خلأ آرمانی ، فقدان عامل دین و مذهب ، پدیده كلان شهرهای بزرگ و نظام نا كار آمد آموزش و پرورش هر یك در جای خود ، اثرات تعیین كننده ای بر بحران هویت داشته و روند آن را شتاب بخشیده است كه فرصت پرداختن به همه آنها نیست ولیكن از باب اشاره ،به گفتاری از مارسیا‹ 1985› اكتفا می كنیم . به گفته وی " در جوامعی كه مذهب وجود ندارد ، نوجوانان بحران {هویت} شدیدتری را تجربه می كنند چرا كه مذهب به مهمترین سؤالات نوجوانان یعنی : از كجا آمده ام ؟ چه كسی هستم ؟ به كجا خواهم رفت و چه باید بكنم ؟ پاسخ می دهد." 


" راه كارها وپیشنهادها"
غالبا ًراه كارهای اساسی متكی بر شناخت دقیق مسأله بوده ورابطه منطقی باآن دارد . در این مورد نیز همین قاعده صادق است و در كوتاه مدت و دراز مدت ، پیشنهادهای مشتمل بر جنبه علمی و كاربردی و قابل طرح مورد نیاز را انجام داد:

الف - بازنگری در محتوی و مضمون كتابهای درسی به ویژه در سالهای نوجوانی و ارائه مطالب جدیدی كه به ایجاد بینش نوینی نسبت به خود، زندگی و نقشی كه او می تواند ایفا نماید، منجر شود.

ب- بازنگری در محتوی مضمون و شیوه ارائه برنامه های ویژه كودكان ، نوجوانان و جوانان در صدا وسیما به گونه ای كه به ایجاد دلبستگی عمیق نسبت به فرهنگ و تمدن اسلامی و ایرانی منجر شده و در یافتن هویت فرهنگی و هویت تمدنی آنان را یاری دهد.

ج- تلاش در جهت حل معضل كاهش انگیزه تحصیلی ، ترك تحصیل ، توقف پشت دیوار بلند كنكور و بیكاری كه هر یك عامل مهمی در ایجاد سر خوردگی و بی هویتی است.
در كوتاه مدت نیز اقدامات قابل پیشنهاد عبارتند از:

1. تقویت زمینه های تبادل فكری و هم اندیشی با نسل جوان به منظور درك مشكلات و معضلات درونی آنان و پاسخ به پرسشهای بنیادین .
2. توسعه مناسبات میان والدین و فرزندان از حیث عاطفی ، روحی و كلامی به منظورجلب اعتماد نسل جوان و در نهایت گرایش به الگو پذیری با هدف تحكیم هویت خانوادگی آنان. 
3. تقویت زمینه های بروز و حضور نوجوانان و جوانان در عرصه های مشاركت و تصمیم گیری های اجتماعی با هدف تحكیم هویت جمعی آنان .
4. یاری رساندن به نوجوانان و جوانان برای شناخت هر چه بیشتر توانمندیهایشان تا علاوه بر متناسب بودن انتظارات آنان از خویش با توانمندیها ، این گروه سنی بتوانند موفقیت های بیشتری در تحصیل ، شغل و زندگی بدست آورند با هدف تحكیم هویت شخصی آنان. 
5. تشویق اطرافیان نوجوان و جوان به ویژه اولیاء و مربیان برای این منظور كه در سنین مذكور به فرد از منظر جدیدی به عنوان " مشاور " به او نگریسته شود و در عمل نیز آنچه كه لازمه تحقیق این رویكرد می باشد ، مراعات گرددتا این تحقیق این رویكرد می باشد مراعات گردد تا این نسل عملا ً احساس منزلت و شخصیت قابل احترام نموده و در نهایت احساس هویتی ارزشمند و با افتخارنماید.
6. تفهیم این واقعیت به نسل جوان كه " زندگی كردن" غیر از " با معنا زندگی كردن " است اینها دو چیزجدا از یكدیگرند " زندگی كردن " به خودی خود افتخاری نمی آفریند ولیكن بامعنا زیستن در خور افتخار و تكریم خاصی است.
7. ایجاد و تقویت زمینه هایی كه به مددآن نوجوان و جوانان قادر به تفكر منتقدانه نسبت به فرهنگ بیگانه و به ویژه فرهنگ غرب باشند این امر زمینه رابرای تكوین هویت فرهنگی پایدار و برخورد مؤثر با هجوم فرهنگی مهیا می كند. 

منبع: رادیو جوان



:: بازدید از این مطلب : 156
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

مقدمه

نوجوانی دوره انتقال از کودکی به بزرگسالی تعریف می‌شود و دوره جوانی دوره انسجام هویت و مدخل زندگی بزرگسالی است. سنین 20 سالگی و بعد دوره‌ای است که فرد به کمال رشد بدنی خود رسیده توانایی‌های شناختی و زبانی و رشد اجتماعی او از کیفیت بالایی برخوردار است و تغییرات روانی مربوط به انسجام هویت وی نیز بسیار برجسته و شوق آفرین است. ورود به زندگی اجتماعی – افتصادی و سازگاری و نقش آفرینی فرهنگی نیز در این سالها رخ می‌دهد.

ویژگی‌های دوره جوانی

فراغت از تحصیلات دبیرستانی ، گذراندن دوره سربازی برای پسران ، ورود به به بازار کار یا دانشگاه ، ازدواج و تحولات دیگر اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به تمامی از جمله ویژگی‌های رشد دوره جوانی است. این ویژگی‌های رشدی سنین 20 تا 30 سالگی را می‌توان در 5 مقوله انسجام هویت ، رشد اجتماعی و فرهنگی ، استحکام اندیشه و جهان‌بینی ، انتخاب شغل و همسر گزینی و تشکیل خانواده بررسی کرد.

از آنجا که دوره جوانی زمان تصمیم‌گیری‌های اساسی است و این تصمیمات عموما تاثیر بسیار بزرگی بر تمام زندگی فرد می‌گذارد‌، دوره جوانی را باید به عنوان یک دوره جداگانه و پراهمیت در زندگی به حساب آورد. این دوره برای والدین و خود فرد بسیار حائز اهمیت است. به دلیل اهمیت فراوان تصمیم‌گیری‌های دوره جوانی ، مهمترین جنبه دستگاه روانی فرد در این دوره همان رشد فکری و سطح آگاهی اوست. بدون این رشد فکری ، فرد قادر نخواهد بود تفاوت‌های اصلی افکار خود با دیگران را دریابد و اندیشه‌های خود را به صورتی واقع‌بینانه بررسی و نقد و ارزیابی کند.

انسجام هویت و رشد فکری دوره نوجوانی و انعطاف‌پذیری افکار باعث می‌شود که شخص بتواند در کناری قرار بگیرد و به صورتی بی‌طرفانه به خود به عنوان یک شخص بنگرد. در این صورت او خواهد توانست خویشتن را به عنوان یکی از ابنا بشر ، به عنوان فردی در میان افراد دیگر ، به عنوان یک فرد اندیشمند و به عنوان فرد صمیمی در اجرای نقش‌های مختلفی که بر عهده می‌گیرد، در نظر داشته باشد
.

مساله اساسی دوره جوانی

مشکل‌ترین مساله جوانی در رشد شخصیت و تثبیت هویت این است که فرد نه تنها بخواهد که بزرگسال باشد و در همین جهت برنامه‌ریزی کند، بلکه باید قادر به تشخیص و پذیرش نیروهای متضاد در شخصیت خود نیز بشود و راه‌های موثرتر کنترل خویش را بشناسد. (حدود 20 الی 25 سالگی). چگونگی تثبیت هویت در جوانی به وقایع مهم در زندگی فرد در این دوره بستگی دارد. به عنوان مثال هویت شغلی و اجتماعی کسی که پس از تحصیلات دبیرستانی به یکی از رشته‌های معلمی وارد می‌شود، با کسی که به یکی از رشته‌های مهندسی وارد می‌شود. متفاوت خواهد بود این هویت‌های گوناگون بطور مسلم تاثیرات خود را بر چگونگی سایر جوانب هویت افراد نیز به جای خواهند گذاشت.

اگر در سال‌های کودکی و نوجوانی خانواده بیشترین تاثیر را بر شکل‌گیری هویت بر عهده داشت، اینک در دوره جوانی ، محیط زندگی اجتماعی و خود جوان نقش اساسی در تثبیت هویت ایفا می‌کند. به نظر می‌رسد که تحولات رشد دوره جوانی ، بیش از آنکه نتیجه یک تکامل تعامل میان موجود زنده و محیط باشد، یک مجموعه تغییرات پی در پی متاثر از عوامل محیطی است. امروز کمتر کسی را می‌توان یافت که فکر کند رشد شخصیت همراه با کامل شدن رشد بدنی متوقف می‌شود
.

نظریات مرتبط با رشد هویت و جوانی

دو نظریه متفاوت در این باره بین دانشمندان متداول است: نظریه الگوی هنجاری – بحرانی و دیگری نظریه الگوی زمانی واقعه‌ها. روانشناسان سنتی به الگوی اول و روانشناسان دیگر به ترکیب هر دو الگو با تاکید بر الگوی دوم باور دارند. رشد آدمی بخصوص در سنین بالای 20 سال را نمی‌توان به صورت مرحله‌ای یعنی در چهار چوب الگوی هنجاری-بحرانی تقسیم‌بندی کرد. به همین دلیل ترجیحا از اصطلاح دوره رشد جوانی ، بزرگسالی پختگی و پیری استفاده می‌کنیم. تعیین کننده چگونگی رشد در این دوره‌ها وقایع زندگی است که در هر دوره اتفاق می‌افتد و رشد افراد را با وجود شباهت‌های آنان در یک دوره معین از یکدیگر متفاوت می‌سازد.

نوع وقایع زندگی و زمان وقوع آنها نقش مهمی در چگونگی تثبیت هویت جوانی دارد. مثلا زمان وقوع ازدواج و چگونگی و ادامه آن ، تاثیر بزرگی بر زندگی روانی فرد می‌گذارد. و یا موقعیت تحصیلی و شغلی و یا ناکامی در آنها به این ترتیب حوادث محیطی ، در مقایسه با تحولات مرحله‌ای درونی ، تاثیر بیشتری بر چگونگی هویت فرد در دوره جوانی به جای می‌گذارد. ساختار هویت در دوره جوانی ، همچنین ، شدیدا متاثر از زمینه‌های اجتماعی – فرهنگی است. به هر حال ، محتوای هویت فرد هر چه باشد، تثبیت آن عموما در سنین جوانی رخ می‌دهد. در این دوره معمولا استقلال کامل از والدین و تصمیم‌گیری شخصی و قبول مسوولیت زندگی حاصل می‌شود.

توانایی جوانان برای در نظر گرفتن تمام جوانب مسائل و یافتن دانش نسبتا وسیع درباره هنجارهای اخلاقی و اجتماعی و آگاهی از ضرورت یکپارچه بودن شخصیت بزرگسالی ، زمینه‌های لازم را برای آنان فراهم می‌آورد تا به تثبیت هویت و انسجام خود برسند. در این دوره هویت شخصی آنان به صورت باورهای عمومی ، ارزش‌ها و طرح و برنامه مشخص زندگی جلوه‌گر می‌شود. آنان هویتی می‌یابند که حاکی از وقوف به شایستگی‌های تحصیلی ، توانایی‌های بدنی ، مهارت‌های شغلی و باورهای اجتماعی است و نقش‌های گوناگون خود در موقعیت‌های مختلف را به خوبی می‌شناسند و با تغییر موقعیت‌ها آنان نیز نقش خود را تغییر می‌دهند.

به این ترتیب آنان بطور فزاینده‌ای توانایی‌های رفتار بهنجار در شرایط گوناگون وقتی متضاد را از خود بروز می‌دهند و انطباق استانداردهای مطلوب خود را با واقعیت‌های زندگی به عنوان یک وظیفه اساسی در دوره جوانی پیش رویشان قرار گیرد. تثبیت هویت و انسجام خود در بین گروه‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی تا حد زیادی متفاوت از یکدیگر است. تحقیقات مارکوس وکیتایاما نشان می‌دهد که در فرهنگ‌هایی که بر جنبه استقلال فردی تاکید می‌کنند، هویت افراد نیز بیشتر حالت فردگرایی ، خودمختاری و اتکای به خود دارد. در حالی که در فرهنگ‌هایی که بر وابستگی‌های جمعی تاکید می‌شود، حالات دیگری از هویت مانند جمع گرایی ، وابستگی ، اتکای به غیر و جامعه محوری مورد نظر جوانان قرار می‌گیرد.

این محققان می‌گویند جوانانی که فرهنگ‌شان بر استقلال فردی تاکید دارد، افرادی متمایز ، پی‌گیر در هدف‌های شخصی ، متمرکز بر اندیشه‌ها و عقاید خویش بار می‌آیند. اما برعکس جوانانی که فرهنگ آنان بر ارتباط و وابستگی افراد به یکدیگر تاکید می‌کند، فردی با سعی در سازگاری خود با اهداف دیگران می‌شوند که یاد می‌گیرند که در هر مورد ذهن دیگران را بخوانند و خود را بر آن منطبق سازند. این دو نوع هویت باعث می‌شود که مسائل جوانان متعلق به فرهنگ‌های مختلف با یکدیگر همانند نباشد.

در مورد دوم که با تثبیت هویت در میان بیشتر جوانان کشور ما همانندی دارد. فرد آن همه آزاد نیست که هر طور بخواهد فکر کند و یا هرچه را شخصا می‌پسندد، انتخاب کند و به همین دلیل تثبیت هویت تا حد زیادی متاثر از الگوهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی است. به جز در میان جوانان طبقات مرفه‌تر و تحصیل کرده‌تر که عمدتا بر استقلال فردی خود تاکید دارند.

در میان اکثریت مردم یعنی در طبقات متوسط و پایین و در بین گروه‌های سنتی و در میان زنان ایرانی ، تثبیت هویت با استقلال فردی بسیار کمتری همراه است. حد و مرز ایفای نقش‌های بزرگسالی در میان گروه‌های سنتی جامعه از قبل معین شده و جوانانی که از آن محدوده پا فراتر گذارند و در صدد سنت‌شکنی برآیند، با مشکلات جدی در خانواده و جامعه مواجه خواهند شد. این وضعیت موجب می‌شود که بیشتر مردم در چهارچوب‌های تمرکزگرایی فکری و رفتاری بیندیشند و عمل کنند و الگوهای موجود برای زندگی را لایزال و غیرقابل تغییر بشمارند.


:: بازدید از این مطلب : 143
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

جامعه > خانواده  - پژوهشگران انگلیسی و آمریکایی در تحقیقات خود نشان دادند که انتخاب اسم برای فرزندان بزرگترین چالش والدین است چرا که اسمها شخصیت انسانها را می سازند.

مهر نوشت:

 محققان انگلیسی با بررسی سه هزار خانواده دریافتند که یک پنجم والدین از اسمی که برای فرزندان خود انتخاب کرده اند پشیمان هستند. همچنین در تحقیقات دیگری که محققان دانشگاه نورث وسترن در ایلینویز انجام دادند مشخص شد که انتخاب اسم بسیار مهمتر از آن چیزی است که تاکنون تصور می شد و شاید به همین دلیل است که کتابهای اسم نزد مردم از محبوبیت بالایی برخوردارند.

به گفته این محققان، علم نشان می دهد که داشتن یک اسم زیبا و خوش آهنگ نه تنها احساس اطمینان فرد را افزایش می دهد بلکه موجب می شود دیگران به طور مثبت تری به وی نگاه کنند. دیوید فیلیو سرپرست این تیم تحقیقاتی اظهار داشت: اینکه افراد چه کار می کنند و به چه فکر می کنند اهمیت چندانی ندارد. در واقع مغز انسان به محض شنیدن اسمی که تلفظ می شود پالسهایی را ارسال و دریافت کرده و با توجه به اسم فرد درباره وی قضاوت می کند.

این دانشمند توضیح داد: "روشی که ما را با آن صدا می زنند یک نماد و یک آینه است. در واقع اسم همانند یک کارت ویزیت معرف و بیانگر شخصیت درونی ما است. آوا و معنایی که یک اسم دارد مستقیما بر روی رفتار و قضاوت دیگران نسبت به ما اثر می گذارد. آهنگ و معنای اسم یک فرد حتی بر روی تولید هورمونهای اکسیتوسین، دوپامین و اندورفین نیز اثر می گذارد. می توانیم بگویم نامی که ما را بدان می خوانند بر روی توسعه ما تاثیر می گذارد."

وی افزود: "گذاشتن یک اسم تا حدودی دخترانه بر روی یک پسر می تواند مشکلاتی جدی بر روی حس نا امنی وی ایجاد کند. همچنین اسامی خیلی اصیل و یا کمیاب می تواند اشخاصی بسیار متفاوت را بار آورند. براساس گزارش لایو ساینس، این محققان پس از تجزیه هزار و 700 ترکیب حرف و آوا دریافتند که گذاشتن اسامی دلپذیر و دخترانه بر روی دختران موجب می شود که آنها شخصیت زنانه تر و ظریف تری داشته باشند. این درحالی است که اسامی پسرانه و غیرمعمولی که بر روی دختران گذاشته می شود شخصیت این دختران را خشن تر و جدی تر می کند.

به گفته این دانشمند، دختران دبیرستانی که اسامی پسرانه ای چون اشلی یا شانون داشتند بیشتر به دروس ریاضیات و فیزیک علاقه مندی نشان می دادند درحالی که دخترانی که دارای اسامی دخترانه ای چون الیزابت یا کایلا بودند بیشتر به دروس علوم انسانی علاقه داشتند. همچنین در تحقیقات دیگری که دانشمندان دانشگاه ایالت واین در دیترویت انجام دادند مشخص شد افرادی که اسم آنها با حرف  A آغاز می شود زندگی طولانی تری نسبت به افرادی که اسامی با حروف آغازین B، C یا D دارند.

در این تحقیق که اسامی 10 هزار فرد از بین ورزشکاران، پزشکان و وکلایی که بین سالهای 1875 تا 1930 زندگی می کردند مورد بررسی قرار گرفت نشان داد افرادی که اسامی آنها اندرو، آنتونی و آلبرت بود به طور متوسط 5/9 سال دیرتر از همکارانی که اسامی آنها دایان، دنیل و دیوید بود زندگی کرده بودند.

متوسط طول عمر افراد با حرف D برابر با 2/69 سال و متوسط عمر افراد با حرف A برابر با 4/73 سال بود. این طبقه بندی همچنین از دیدگاه انتخاب شغل نیز جالب بود. به طوری که بیشتر افرادی که نام آنها "لارنس" با عبارت آغازین "لا" به معنی قانون بود وکیل و کسانی که اسمشان "دنیس" با عبارت آغازین "دن" مثل "دندان" بود دندانپزشک شده بودند.



:: بازدید از این مطلب : 159
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : رضا حیدری

 


در طول هفته ، در مدرسه و مراكز مشاوره شاید با دهها مورد روبرو می شویم كه دغدغه و نگرانی والدین بخصوص مادران را در زمینه آینده ، تحصیلات و ... نوجوانان را نشان می دهد . نكته قابل توجه در اكثر موارد ، كم رنگ بودن نقش پدران در مسائل عاطفی ، هیجانی ، اجتماعی و آموزشی بچه ها و در عوض پررنگ بودن نقش مادران است. وقتی از دانش آموزان پسر سال اول متوسطه پرسیده شد : مهمترین نگرانی و دغدغه خاطر والدین تان چیست ؟ اكثراً یك پاسخ داشتند : « درس خواندن ، قبول شدن ، نمره خوب گرفتن ، دانشگاه رفتن و به تنها چیزی كه فكر نمی كنند ، خواسته های ماست ! آزادی ، تفریح ، اطمینان ، اعتماد و صداقت تمام آن چیزی است كه از آنها می خواهیم .» یك روزنامه نگار " تربیت فرزندان ، چالش های موجود در ارزشها و هنجارهای بین بزرگترها و نوجوانان " را بزرگ ترین دغدغه ی والدین می داند . وی معتقد است پاسخ های قدیمی والدین در برابر نیازهای جدید  نوجوانان دیگر كافی به نظر نمی رسد و برای آنها آزار دهنده است . از طرف دیگر عدم ارتباط مناسب والدین و بزرگترها با بچه ها ، چالش های ارزشی بین این دو قشر را بیشتر می كند . از سوی دیگر وجود معضل اعتیاد ، شك و تردید والدین در مورد وجود روابط فرزندان با جنس مخالف ، مسئله همسالان و رقابت و سبقت جویی از همسالان ( نوع تفریح ، لباس ، وضع ظاهری ، دوستی با غیرهمجنس ، مسائل جنسی ، رفاه و ...) ، نوع نگاه نوجوانان به خانواده ، تفاوت ارزشها ، كهنگی آداب و رسوم و هنجارهای بزرگسالان ،  تغییر در باورها و تفكرات نسل جدید باعث از هم گسیختگی و آسیب در پیوندهای خانوادگی شده است . از نقطه نظرات فوق چنین استنباط می شود كه در واقع آنچه به عنوان دغدغه و آلودگی های ذهن و جوّ بی اعتمادی در بین والدین مشاهده می شود ، از یك طرف ناشی از تضاد و برآورده نشدن انتظارات بزرگسالان و نوجوانان و از طرفی وجود نابسامانی فرهنگی ، اجتماعی ، آموزشی و اخلاقی جامعه است . خانواده نخستین زمینه اجتماعی برآورده شدن نیازهای عاطفی از جمله محبت ، صمیمیت و آرامش روانی و عشق است . اما وجود نابسامانی های اجتماعی ، مشكلات اقتصادی و معیشتی خانواده ، درگیر شدن اولیا بخصوص پدران با مسائل اقتصادی ، كمترین مهلت را برای برآورده شدن نیازهای اصلی خانواده فراهم ساخته است.

پیامد

بسیاری از والدین بیش از آن كه به مسائل عاطفی ، بلوغ و تغییرات جسمانی و روانی نوجوانها توجه كنند و سعی در ارضای حداقل نیازهای ثانوی گفته شده داشته باشند ، بر درس ، نمره و ادامه تحصیل در دانشگاه تأكید می كنند . این گونه است كه عدم هماهنگی و تعادل بین خواسته ها و انتظارات نوجوانان و انتظارات والدین در طول چند دهه موجب ناسازگاری فرزندان و افزایش دغدغه های فكری والدین شده است . نوجوانان با این تصور كه والدین آنها را درك نمی كنند ، جدی نمی گیرند ، خواسته هایشان را نادیده می گیرند و برایشان محدودیت ایجاد كرده و مثل كودك با آنها رفتار می كنند ، و همه چیز والدین ، مدرسه و تحصیل و نمره خوب گرفتن آنهاست و دیگر هیچ ؛ به مخالفت و عناد با بزرگترها می پردازند . والدین ، نوجوانان را افرادی سركش ‌، یاغی و گستاخ ، بی توجه به ارزشها ، حرف گوش نكن ، خود سر و پرتوقع می دانند كه حقوق بزرگترها را نادیده گرفته و به وظایف خود آشنا نیستند . وجود فساد اخلاقی ، بیكاری ، تغییر در ارزشهای فرهنگی ، رشد ارزشهای كاذب و پوچ ، كم رنگ شدن روابط والدین با خود و فرزندان (پدر با پسر) ، و دوگانگی تربیتی بر دغدغه های والدین افزوده است .

و اما باید

در واقع آنچه والدین باید در نظر بگیرند تغییر در شیوه های تربیتی و نحوه ارتباط با نوجوان است . باید به تغییر نقشهای نوجوانان از دوره كودكی به نوجوانی توجه كنیم . در این سنین او دیگر آن كودك حرف گوش كن و مطیع سابق نیست ! او در گذر از مسیر كودكی به بزرگسالی می خواهد متكی به خود باشد . از استقلال برخوردار شده و از وابستگی والدین رها گردد . تمایل به همسالان ، دوستان و تشكیل گروه دارد ، او خواهان صداقت و محبت و توجهی است كه اغلب درمحیط خانواده نمی یابد ، پس جذب همسالان (هم جنس وغیر هم جنس) می شود . از این رو عدم توجه والدین به تغییرات شخصیتی ، خصوصیات عاطفی و نیازها در این دوره موجب بروز ناسازگاری و اختلاف بین بزرگترها و نوجوانان می شود .

پیشگیری بهتر از درمان

تنها راه عبارت از پیشگیری و جلوگیری از افزایش فاصله والدین با نوجوانان ، مسئله فرار از خانه و حل دغدغه های والدین ، ایجاد و گسترش ارتباط صمیمی ، عاطفی و بدون قید و شرط (به جای تأكید بر خواسته های شخصی) والدین (بخصوص والدین همجنس) با فرزندان . تصحیح جو روانی خانواده و بیان روش انتظارات با صداقت و بیان تجربه های نوجوانی و عدم مقایسه دوره نوجوانی عصر كنونی با دهه های قبل (توسط والدین) و برآوردن انتظارات فرزندان است



:: بازدید از این مطلب : 160
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد